وقتي همهجا نذري ميدهند
[بزرگ]واري در اين صحرایِ کربلا تخم ريحاناي کاشته بيا و ببين...نام اين بزرگ[وار] را نميآورم چون زيادي بزرگ ميشود...اين بز[رگ]وار حالا به سخنان کسي استناد ميکند که خودش پيشتر اين نظر را با نام سياوش پاکنهاد !!!! برایِ اينجا کاشته است...[ اينهم يک نوع ديگر از «سراهت» ]...خودتان ديگر حساب کنيد، وقتي مديريت با remote control و telephone و e-mail باشد، هماين مصيبتها را هم دارد...و خب ما ايرانيها هم هميشه تخم(ک)هامان را گذاشتهايم برایِ مصارف ازدياد اولاد...و در مقام فرماندهاي فقط بلديم با يک بيسيم و يک رمز «يا زهرا» و علياست و مدد به خدمت دشمنان(؟) خود برويم...توپخانه خود-به-خود فعال ميشود...حالا گرا غلط بود هم غلط بود...مهم اين است که به مرور و تجربه و ترکمان زدنهایِ مکرر و وقتي کفگير به ته ِديگ خورد و مهمات و آذوغه ( عازوقه=آزوghــه ) تمام شد تازه ياد ميگيريم که فقط «هدف، سيبل مقابل» بوده است و بس!!! اما اول آن نظر مورد نظر...
«
چنین روزی را نه به این زودی میدیدم...
* من هم البته با حرفهای آقای امیر مهدی حقیقت موافقام خصوصن آن زمانی که بعد از جوایز بنیاد گلشیری آقای شکراللهی به همراه لینکدانیشان و کسانی که یک بار هم از ایشان نظر تخصصی ادبی ندیدیم، بنیاد را هدف گرفتند که چرا بلقیس سلیمانی و ... و تا این یادداشت آخر تو هم هیچکسی دلیلی بر اهمیت داشتن یا نداشتن این رمان از نظر ادبی، تکرار میکنم ادبی و تخصصی نداشت. من هم مثل آقای حقیقت گفتم بهتر است فضای ادبی بیشتر از اینی که هست مسموم نشود. اما به نظرم باید کار تخصصی و هرچه که نام خاصی دارد، را آدمهای وارد به کار اداره کنند. آقای شکراللهی حتا ژورنالیست هم نیستند. من از ایشان تا به حال غیر از نظرات تخصصیشان در باب صدا و سیما، که آن هم بیشتر اطلاعات درون سازمان یا خبر بود، چیزی، متنی، نوشتهای ادبی ندیدم. نقدهای سینماییشان را که بهتر است نام یادداشت برایش بگذارم به هیچ عنوان و با قاطعیت حتا تحت عنوان یک ریویو ساده هم نمیگذارم. یادداشت ادبی هم هیچ. خب آیا چنین شخصی میتواند فیل.تر مناسبی باشد برای لینکهای هفتان که قرار است منحصرن به ادبیات و سینما و ... بپردازد؟ آیا اصلن ممیزی برای هفتان لازم است؟
حسین عزیز
حتا اگر این تصمیمگیری تو از روی بیصبری و بیتجربهگی هم بوده باشد، دستکم برای من که بارها عنوان کردم که شروع وبلاگنویسیام را از تشویق رضا شکراللهی دارم، مانع از بیان انتقاداتم نمیشود. این نوشتهی تو بهانهای است برای متنی که یک سال است در ذهن دارم تا با شکراللهی در میان بگذارم و از او خواهش کنم بیشتر از این موجبات سرافکندگی من را فراهم نکند و مرحمت کند و نام من را از لیست آشنایاناش حذف کند. چه من زیاد اهل حلقه و حلقه بازی نیستم.
از تو هم عذر میخواهم برای بیان دغدغههای شخصیام. و امیدوارم هر جایی اعم از سایت و بنیاد و روزنامه و انتشاراتی که نام ادبیات و فرهنگ را همراه دارد، هر روز درخشانتر بر تارک ذهن ایران و ایرانی باشد.
»
.
.
.
حالا آن تخم ريحان بالا اين دشت سرسبز را بهبار آورده است.
احسنت...مرحبا...حظ کردم...حظ...شما نه تنها يک ريويو نويس نبوديد که تنظيم گزارش و خبرتان هم حرف ندارد...مهمتر از همه اينکه يک ويراستار نمونه (مالهکش برجسته) نيز هستيد.
.
.
.
پينوشت:
افشاگريها همچنان ادامه خواهد داشت...منتظر اخبار جديدتر بمانيد!
«
چنین روزی را نه به این زودی میدیدم...
* من هم البته با حرفهای آقای امیر مهدی حقیقت موافقام خصوصن آن زمانی که بعد از جوایز بنیاد گلشیری آقای شکراللهی به همراه لینکدانیشان و کسانی که یک بار هم از ایشان نظر تخصصی ادبی ندیدیم، بنیاد را هدف گرفتند که چرا بلقیس سلیمانی و ... و تا این یادداشت آخر تو هم هیچکسی دلیلی بر اهمیت داشتن یا نداشتن این رمان از نظر ادبی، تکرار میکنم ادبی و تخصصی نداشت. من هم مثل آقای حقیقت گفتم بهتر است فضای ادبی بیشتر از اینی که هست مسموم نشود. اما به نظرم باید کار تخصصی و هرچه که نام خاصی دارد، را آدمهای وارد به کار اداره کنند. آقای شکراللهی حتا ژورنالیست هم نیستند. من از ایشان تا به حال غیر از نظرات تخصصیشان در باب صدا و سیما، که آن هم بیشتر اطلاعات درون سازمان یا خبر بود، چیزی، متنی، نوشتهای ادبی ندیدم. نقدهای سینماییشان را که بهتر است نام یادداشت برایش بگذارم به هیچ عنوان و با قاطعیت حتا تحت عنوان یک ریویو ساده هم نمیگذارم. یادداشت ادبی هم هیچ. خب آیا چنین شخصی میتواند فیل.تر مناسبی باشد برای لینکهای هفتان که قرار است منحصرن به ادبیات و سینما و ... بپردازد؟ آیا اصلن ممیزی برای هفتان لازم است؟
حسین عزیز
حتا اگر این تصمیمگیری تو از روی بیصبری و بیتجربهگی هم بوده باشد، دستکم برای من که بارها عنوان کردم که شروع وبلاگنویسیام را از تشویق رضا شکراللهی دارم، مانع از بیان انتقاداتم نمیشود. این نوشتهی تو بهانهای است برای متنی که یک سال است در ذهن دارم تا با شکراللهی در میان بگذارم و از او خواهش کنم بیشتر از این موجبات سرافکندگی من را فراهم نکند و مرحمت کند و نام من را از لیست آشنایاناش حذف کند. چه من زیاد اهل حلقه و حلقه بازی نیستم.
از تو هم عذر میخواهم برای بیان دغدغههای شخصیام. و امیدوارم هر جایی اعم از سایت و بنیاد و روزنامه و انتشاراتی که نام ادبیات و فرهنگ را همراه دارد، هر روز درخشانتر بر تارک ذهن ایران و ایرانی باشد.
»
.
.
.
حالا آن تخم ريحان بالا اين دشت سرسبز را بهبار آورده است.
احسنت...مرحبا...حظ کردم...حظ...شما نه تنها يک ريويو نويس نبوديد که تنظيم گزارش و خبرتان هم حرف ندارد...مهمتر از همه اينکه يک ويراستار نمونه (مالهکش برجسته) نيز هستيد.
.
.
.
پينوشت:
افشاگريها همچنان ادامه خواهد داشت...منتظر اخبار جديدتر بمانيد!