بي تو              

Friday, April 27, 2007

درد و دل ملا قربان‌علی ِ وب‌لاگ‌نويس

گاهي وقتا از اين‌كه مي‌‌بينم منُ‌ هالو گير آورده‌ دل‌ام به حال خودم خيلي مي‌سوزه...يه‌دل سير واسه خودم زار مي‌زنم...چندباري خواستم به‌اش بگم: بابا زنده‌گي اين‌قدرها هم پيچيده نيست؟...ديگه چه‌را با IP ِكشور فرنگ، زنگ در خونه رو مي‌زني و در مي‌ري؟...يه‌بار آلماني مي‌شي...يه‌بار انگليسي...اما به خودم مي‌گم: عيب نداره...بذار اصلاً‌ با يه ID ديگه بره حال كنه...مگه من گفتم واسه چي چت مي‌كني؟...اصلاً بذار با يه جنس ديگه تو يه وب‌لاگ ديگه جماعتُ‌ مث من اسكول كنه...هركي يه‌جور خوشه خب؟...ما كه باش صاف و پوست كنده بوديم...