بي تو              

Wednesday, April 25, 2007

يک مصاحبه‌یِ خوب چه معيارهايي دارد؟

1: مصاحبه‌گر پامنبري نداشته باشد.

2: مصاحبه‌شونده به مصاحبه‌گر اعتماد داشته باشد...حالا از هر راه‌اي که ممکن است...که بخش عمده‌یِ اين کوه ‌يخي مربوط مي‌شود به پيش از مصاحبه...به نظر من پامنبري‌هایِ مصاحبه‌گر بايد برایِ آن موقع باشد و بايد هم‌آن موقع سوادش به رخ کشيده شود تا مصاحبه‌شونده باورش کند.


3: مصاحبه‌گر آن‌قدر زيرک باشد که بتواند ناگفتني‌ها را و لِم‌ها را از زير زبان مصاحبه‌شونده بيرون بکشد...گاه حتا يک سکوت و يک نگاه ويژه‌یِ مصاحبه‌‌گر و حالت‌اي که او برایِ مصاحبه‌شونده مي‌گيرد وي را سحر مي‌کند.


4: بيش‌تر مصاحبه‌شونده‌هایِ ما در مصاحبه يا مسخ مي‌شوند يا مَسْح...مسخ که بشوند يعني‌که عمده‌یِ ارزش‌شان پوچ مي‌شود و متوجه مي‌شويد که اي بابا طرف زه‌ زده‌است و اين دري‌وري‌ها چه بوده به‌هم بافته است؟...مَسْح بشود يعني مدام زير تيغ خط ‌کش‌اي‌ست که مصاحبه‌‌گر از پيش‌تر در پيش رویِ او گرفته‌است و متر و سنجه‌یِ پاسخ‌هایِ مصاحبه‌شونده را مصاحبه‌گر تعيين مي‌كند.


5: مصاحبه‌شونده در شرايط مناسب روحي باشد...


6: مصاحبه‌گر در شرايط مناسب دِماغي باشد...


7: محيط مصاحبه نه زياد گرم باشد که مصاحبه خواب‌آلود بشود و نه زياد سرد که با دري‌وري و مزه‌پراني هم‌ديگر را گرم کنند.


8: هيچ لزومي ندارد مصاحبه‌گر شناخت دقيق‌اي از مصاحبه‌شونده داشته باشد...اتفاقاً ‌اطلاعات زياد مصاحبه‌گر باعث قضاوت‌هایِ پيش‌رس او و جهت دادن‌هایِ ذوقی ِوي مي‌شود. و در نهايت مانند اکثرشان خود مصاحبه به کژراهه مي‌رود...


نمونه‌‌یِ مصاحبه‌یِ خوب و بد را در دو نوع مصاحبه با مهدي سحابي بخوانيد...مصاحبه يزداني خرم را ، (به شرف‌ام بدون حب و بغض مي‌نويسم) که افتضاح بود و حتا صدایِ‌ غرغر مصاحبه‌شونده را از دري‌وري‌هایِ او درآورد و بايد از خطاهایِ او به‌عنوان مشاوره سود جست و نمونه‌یِ خوب‌اش هم که مانند هميشه مصاحبه‌اي از سيروس علي‌نژاد بود.


يک نکته خالي از لطف نيست:
مهدي سحابي هيچ (اصلاً)، سخن‌ران خوبي نيست...اگر مانند من پایِ‌ صحبت‌هاي‌اش نشسته باشيد فقط خم‌يازه کشيده‌ايد...و صدتا فحش به‌خودتان داده‌ايد که چه‌را شنونده‌یِ زجرکش آن‌ها بوده‌ايد...فقط فحش به خودتان ، چون محال است به مهدي سحابی ِ نازنين فحش نثار کنيد...مگر کسي مي‌تواند طراحي‌هایِ جلد او بر کتاب‌هایِ بابک احمدي را فراموش کند؟...مگر کسي مي‌تواند زبان سيال و برهنه‌یِ مرگ قسطی ِ او را از ياد ببرد؟...
و بالاخره مگر کسي مي‌تواند کلي مطلب خواندني از اين مصاحبه‌ نياموزد؟

يک

دو