man Farsi harf mizanam
چهرا خط فارسي توان عقلانديشي ندارد؟...چون همه تواناش در موسيقی ِپنهان در لايهبهلايهیِ آن است. خط فارسي بسيار طنازي دارد اما کمتر بهايي به خرد ميدهد. يعني چموشی ِ آن از خرد نيست. زماني مشکلات خط فارسي حل خواهد شد که عقل جمعي در لابهلایِ حروفاش مستقر شود. خيلي آسانتر بنويسم: تا زماني ذهن، عقلانديش نشود و از سلطهیِ شعر خارج نشود ، زبان همين خواهد بود. و زبان تا چنين در ماوراء بغلتد همين مشکلات نگارش خواهد بود. فکر کردهايد چهرا پيشنهادهایِ دوکتور آشوري همهگي کارآمد است؟ چون ذهن پشت آن عقلمدار است ، پس زبان نيز چنين پوياست و در نهايت چه با رسمالخط لاتين چه با آوانوشت عربي چه با تکامل آرام خط آرامي راه بهجايي نميبريم تا زمانيکه زبان بَر بُن انديشه سوار نباشد.
.
.
.
آقایِ جاويد «خبثيات» متفاوت از «هزليات» است.شک نکن که وجود دارد.حالا در چه نُسَخاي؟
شايد اينگونه «طبع»ها راست کار مرحوم معرفت و شرکاء بوده باشد.
تمام شاعران شيطنتهایِ خود را دارند.کاش زحمتي بکشي و سرنخها را از کتاب نهچندان پُرمايهیِ شاهدبازي در ادب فارسي جناب شميسا بيرون بکشي.«خط را دنبال کن».همين.ببين به کجاها نميبردت.
غيرت ما ايرانيها اصولاً در حد «شاهرگ»ايست که شلنگ آتشنشاني ميشود.
خداوندگار سخن ، تعمداً ، بيمايهترين موضوع را برایِ گلستان و بوستان خود فرآهم آوردهاست يعني همين اخلاق. حالا هر احمقاي خواست او را در بند مفهوم ببيند ، مشکل خود اوست. سعدي همان کسيست که مولوي و آن قباياش را دست مياندازد ، و مولوي کسيست که قافيه و فورم را مزاحم بيان انديشهاش ميداند و به سهولت زبان را فدا ميکند و موسيقي را هم برایِ meditation ميخواهد. پس از اين استنتاج قياسي چه حاصل ميشود؟
P => Q و Q => R نتيجه ميدهد: P=> R ، يعني مفهوم به تخم سعدي هم نبوده است.
عجب استنتاجاي تخمي شد!
.
.
.
« علي ايّحاله » پيشنهاد من اين است که برایِ درستتر خواندن خط فارسي به etymology ِ واژهها روي بياوريم و تا زماني شجرهیِ واجها را درنيابيم ، پيوستهگيها و ناخواناييها و حروف اصطلاحاً غير block و متصل به يکديگر ما را به بنبست ميکشاند. چهراکه زبان فارسي به شدت در زير آوار مضامين کهن خود واماندهاست ــ با کمترين آوا.
امثال فردوسي اگرچه خواستهاند با همنشينی ِحروف ، مثلاً حروف خَيْشومي ، ضعف آوانگاري را کمي برطرف کنند ، اما درنهايت...
.
.
.
سينما 4 :
.
.
.
آقایِ جاويد «خبثيات» متفاوت از «هزليات» است.شک نکن که وجود دارد.حالا در چه نُسَخاي؟
شايد اينگونه «طبع»ها راست کار مرحوم معرفت و شرکاء بوده باشد.
تمام شاعران شيطنتهایِ خود را دارند.کاش زحمتي بکشي و سرنخها را از کتاب نهچندان پُرمايهیِ شاهدبازي در ادب فارسي جناب شميسا بيرون بکشي.«خط را دنبال کن».همين.ببين به کجاها نميبردت.
غيرت ما ايرانيها اصولاً در حد «شاهرگ»ايست که شلنگ آتشنشاني ميشود.
خداوندگار سخن ، تعمداً ، بيمايهترين موضوع را برایِ گلستان و بوستان خود فرآهم آوردهاست يعني همين اخلاق. حالا هر احمقاي خواست او را در بند مفهوم ببيند ، مشکل خود اوست. سعدي همان کسيست که مولوي و آن قباياش را دست مياندازد ، و مولوي کسيست که قافيه و فورم را مزاحم بيان انديشهاش ميداند و به سهولت زبان را فدا ميکند و موسيقي را هم برایِ meditation ميخواهد. پس از اين استنتاج قياسي چه حاصل ميشود؟
P => Q و Q => R نتيجه ميدهد: P=> R ، يعني مفهوم به تخم سعدي هم نبوده است.
عجب استنتاجاي تخمي شد!
.
.
.
« علي ايّحاله » پيشنهاد من اين است که برایِ درستتر خواندن خط فارسي به etymology ِ واژهها روي بياوريم و تا زماني شجرهیِ واجها را درنيابيم ، پيوستهگيها و ناخواناييها و حروف اصطلاحاً غير block و متصل به يکديگر ما را به بنبست ميکشاند. چهراکه زبان فارسي به شدت در زير آوار مضامين کهن خود واماندهاست ــ با کمترين آوا.
امثال فردوسي اگرچه خواستهاند با همنشينی ِحروف ، مثلاً حروف خَيْشومي ، ضعف آوانگاري را کمي برطرف کنند ، اما درنهايت...
.
.
.
سينما 4 :
زمانبندي غلط ، ابهامات ناکارآمد از طريق فورم مستعملاي چون سياه شدن زمينهیِ تصوير و بازي گرفتن با صدا ؛ لاينحل ماندن دوازده روز ديگر فرار زن در يكي از آن ابهامات آبكي که نفهميديم کجا بوده است و آن قله يخ حسابي تویِ آب فرو رفته بود...اين ابهاماي بود که عقل جن بايد خودش آنرا حل ميکرد...
شخصيت پردازي: اگر شوت بودن شخصيت مرد تعمدي پرداخت شده بود، بايد گفت كه بد نبود...فيلماي سرگرم کننده بود...يک زن و شوهر گر و گور که به هم ميآمدند...بهطوريکه بدبختانه برخلاف انتظار کارگردان هيچ دلسوزیِ من مخاطب را برنميانگيخت...
سازندهیِ اثر ، نگاه بدبينانهیِ جاري در فيلم را به شهد شيرين توسّل آغشته بود ( pan پاياني و قوس تقريباً 270 درجهای ِ دوربين و مکث بر رویِ گنبدهایِ حرم رضا ) ، تا خورَند مخاطب شود!
و در نهايت فيلماي که ميتوانست مقبول باشد ، بسيار دمدستي از کار درآمده بود...
سازندهیِ اثر ، نگاه بدبينانهیِ جاري در فيلم را به شهد شيرين توسّل آغشته بود ( pan پاياني و قوس تقريباً 270 درجهای ِ دوربين و مکث بر رویِ گنبدهایِ حرم رضا ) ، تا خورَند مخاطب شود!
و در نهايت فيلماي که ميتوانست مقبول باشد ، بسيار دمدستي از کار درآمده بود...
« بهآهستهگي » ، فقط يک ظرافت داشت...و آن وقتي بود که محمدرضا فروتن ، مستأصل ، يک بطري ( بُتلي = بُتري= بطري = bottle) عرق سگي ــ ظاهراً (؟) ــ تهيه کرد تا بنوشد و به عالم بيخبري فرو رود اما از تلخي و سوزندهگيش ، الباقي را بالا آورد و تف کرد...
آيا من اشتباه فهميدم؟...ادارهیِ محترم نظارت و بررسي، کجايي که مرا استخدام کني؟...به گمانم من دست آن کشيش محترم در فيلم سينما پاراديزو را از پشت بستهام...نه؟...کجايي توتو؟
آيا من اشتباه فهميدم؟...ادارهیِ محترم نظارت و بررسي، کجايي که مرا استخدام کني؟...به گمانم من دست آن کشيش محترم در فيلم سينما پاراديزو را از پشت بستهام...نه؟...کجايي توتو؟
مرتبط:
dorfeshaanihaa
.
.
.
هنوز معتقدم کوردها به پيشنهادهایِ خوبي در رسمالخط رسيدهاند...اما در عجبام چهرا کسي نميخواهد نظري حتا گذرا به آنها داشته باشد...
.
.
.
هنوز معتقدم کوردها به پيشنهادهایِ خوبي در رسمالخط رسيدهاند...اما در عجبام چهرا کسي نميخواهد نظري حتا گذرا به آنها داشته باشد...
.
.
.
افزودني:
يک ماجرایِ شيرين تاريخي که دربارهیِ خط و رسمالخط سراغ داريم ، ايناست که اعراب در زمان پيامبر «نقطه» نداشتهاند و مشهور است که برایِ همين وفات دوختر پيامبرمحل شک و ترديد است و معلوم نيست «تسعين» است يا «سبعين»...پس ايام فاطميه بهوجود ميآيد و سبب کاسبی ِمداحان ميشود...
باز بگوييد ضعف در رسمالخط بد است...فرصت شغلي که ايجاد ميکند؟...بد ميگويم؟
.
.
افزودني:
يک ماجرایِ شيرين تاريخي که دربارهیِ خط و رسمالخط سراغ داريم ، ايناست که اعراب در زمان پيامبر «نقطه» نداشتهاند و مشهور است که برایِ همين وفات دوختر پيامبرمحل شک و ترديد است و معلوم نيست «تسعين» است يا «سبعين»...پس ايام فاطميه بهوجود ميآيد و سبب کاسبی ِمداحان ميشود...
باز بگوييد ضعف در رسمالخط بد است...فرصت شغلي که ايجاد ميکند؟...بد ميگويم؟
.
.
.
افزودني 2:
يک پاسخ معرکه به دُرفشانيها:
پیام جان شما می گویید زبان مشکل زاست؟ این مشکل ها که شما بر می شمارید را زبان فرانسه هم با آن املای سخت کلمات دارد ولی تا آنجا که خبر دارم فرانسوی ها هنوز تصمیم نگرفته اند کلماتشان را قیچی کنند. بعد هم یک سوال. هدایت داستان نویس بود مگر قرار است هر چه که ایشان گفته وحی منزل باشد که از هدایت شاهد مثال می آوری؟ و در مورد حوص آبی در آپارتمان با اجازه اتان آپارتمان های جدید آمریکایی اکثرا به جکوزی و سونا برای هر اتاق خواب مجهزند که بازگشت کنند به آرامش حمام های قدیم. برادر من مدرنیسم نمی آید که ما را در قالب بگذارد. می آید که ما را آسوده کند. قرار نیست با به ساز تکنولوژی برقصیم که اتفاقا دراین زمانه زبانش لاتین است. قرار است تکنولوژی را به ساز خودمان برقصانیم. شما اجازه بده ایران به پیمان تجارت جهانی بپیوندد آن وقت ببین خود سامسونگ پیشقدم می شود که فونت فارسی را روی همه گوشی های در منطقه ایران و افغانستان بنشاند. چون ایران همه اش تهران و مشهد نیست که همه خوش داشته باشند پینگلیش بنویسند! بدجوری سرسپرده ایده های هضم نشده پست مدرنیستی ات هستی برادر ! باز هم می گویم برادر پیشنهاد شما به خودی خود اشکالی ندارد. دلایل خنده داری که برایش می چینی مشکل سازند!
-- مریم ، Jun 2, 2007 در ساعت 02:59 PM
.
.
.
در تمام نظرات خوانندهگان به آن اظهارات لحيمانه ،يک نکته از همه چشمگيرتر بود:
همهگي زبان را با خط اشتباه گرفته بودند...حالا وقتي پيچيدهتر ميشود که هماين زعمایِ گرانقدر Linguistics نيز با Language قاتي ميکنند.
پیام جان شما می گویید زبان مشکل زاست؟ این مشکل ها که شما بر می شمارید را زبان فرانسه هم با آن املای سخت کلمات دارد ولی تا آنجا که خبر دارم فرانسوی ها هنوز تصمیم نگرفته اند کلماتشان را قیچی کنند. بعد هم یک سوال. هدایت داستان نویس بود مگر قرار است هر چه که ایشان گفته وحی منزل باشد که از هدایت شاهد مثال می آوری؟ و در مورد حوص آبی در آپارتمان با اجازه اتان آپارتمان های جدید آمریکایی اکثرا به جکوزی و سونا برای هر اتاق خواب مجهزند که بازگشت کنند به آرامش حمام های قدیم. برادر من مدرنیسم نمی آید که ما را در قالب بگذارد. می آید که ما را آسوده کند. قرار نیست با به ساز تکنولوژی برقصیم که اتفاقا دراین زمانه زبانش لاتین است. قرار است تکنولوژی را به ساز خودمان برقصانیم. شما اجازه بده ایران به پیمان تجارت جهانی بپیوندد آن وقت ببین خود سامسونگ پیشقدم می شود که فونت فارسی را روی همه گوشی های در منطقه ایران و افغانستان بنشاند. چون ایران همه اش تهران و مشهد نیست که همه خوش داشته باشند پینگلیش بنویسند! بدجوری سرسپرده ایده های هضم نشده پست مدرنیستی ات هستی برادر ! باز هم می گویم برادر پیشنهاد شما به خودی خود اشکالی ندارد. دلایل خنده داری که برایش می چینی مشکل سازند!
-- مریم ، Jun 2, 2007 در ساعت 02:59 PM
.
.
.
در تمام نظرات خوانندهگان به آن اظهارات لحيمانه ،يک نکته از همه چشمگيرتر بود:
همهگي زبان را با خط اشتباه گرفته بودند...حالا وقتي پيچيدهتر ميشود که هماين زعمایِ گرانقدر Linguistics نيز با Language قاتي ميکنند.