بي تو              

Thursday, July 12, 2007

لعنت به هرچه دقت و دقتي است

مي‌گويند ليد(lead) يک گزارش يا يک مصاحبه...از خصوصيات يک ليد مي‌گويند...

از کنايه‌ها و استفاده از زبان به در گفتيم تا ديوار بشنود...از زبان نمادين براي فضاهاي بسته مي‌‌گويند...مي‌گويند: اگر هم بخواهند از عکاسي مصاحبه بگيرند که جايزه پوليتزر گرفته‌است...دو نکته بايد به دقت پررنگ بشود...چون ممکن‌است براي‌مان دردسر ساز بشود:

يک: تا جايي‌که مي‌توانيد به رضا دقتي که سال‌ها حيثيت و آب‌روي عکاسي خود را گرو گذاشته‌است بد وبي‌راه غير مستقيم بدهيد...
کسي بر عکس‌هاي خبري‌اش در اوج جنايت‌هاي کردستان شکي ندارد...مگر کسي مي‌تواند او برادرش را فراموش کند؟...مگر کسي مي‌تواند فراموش کند: که رضا دقتي چه‌گونه ممنوع‌العکاسي شد!!! عجب اصطلاح احمقانه‌اي...مگر کسي مي‌تواند منکر شود که رضا دقتي چه‌گونه از ايران فرار کرد؟...
پس بايد براي آب تربت مصاحبه ،‌رضا دقتي نه‌ تنها حذف نشود بل‌که تصويري خبيث از او ارائه شود...کسي‌که که همه‌جا ادعا کرده‌است: عکاس معروف اعدام کردستان او بوده‌است...دنبال پول کلان !!!!!!!! پوليتزر بوده‌است...رضا دقتي دروغ مي‌گويد: که در کشورهاي محروم به همت نشنال جيوگرافي دوربين‌هاي راي‌گان به کودکان آفريقايي مي‌‌دهد و به آن‌ها آموزش مي‌دهد...او فقط دنبال مطرح کردن نام خود است...
مي‌گويند: کاوه ، خدابيامرز ،‌هم دنبال مطرح کردن نام خود بود...اما بد نيست يک «من خودم نشنيده‌ام» اضافه شود تا کمي ولرم بشود...
مي‌گويند پس‌فردا نوبت بهمن جلالي نازنين هم خواهد رسيد...احتمالاً خدا به‌دور...روي‌مان به ديوار...بعد از 120 سال که اين عزيز خواهرزاده‌ء صادق‌خان هدايت بميرد...او هم دروغ‌زن از آب درمي‌آيد...
مي‌گويند...احتمالاً بعدها نوبت عکاس باطبي و آن پيرهن خوني خواهند رفت تا جايزه يک عمر زجر براي سوژه دريافت کند...چون نکرد هويت سوژه را محو کند...

دو : اما روزنامه‌ء وزين شرق يک حرام‌لقمه‌بازي ديگر بلد است...
در همان ليد خبري به نقل از يک جغله بچه‌ء جوجه روزي‌نامه‌نگار مي‌نويسد:

« شخصيتي ساده و پيچيده دارد، حرف هايش همان طور که در دل دارد بر زبانش مي آيد، همين است که گاهي نمي فهمي شان و گاهي به شدت بر دلت مي نشيند. »

تا احتمال بدهيد با يک عکاس گيج و گول و دهاتي طرف هستيد...

و احتمالاً اگر مانند من پارانويا داشته باشيد، محتمل است اين جمله را طوري ‌ديگر برداشت کنيد:

« براي شروع گفت و گو جهانگير رزمي از ما خواست طرف چپ او بنشينيم. «گوش راستم شنوايي مناسبي ندارد... وقتي از جنگ ايران و عراق عکاسي مي کردم، آسيب ديده است.» »

اشکالي ندارد...سياست مطبوعات ما هميشه يکي به ميخ زدن يکي به نعل بوده‌است...اشکالي ندارد رنگين‌نامه‌اي مانند چهل‌چراغ شب يلدا براي رييس‌جمهورش بگيرد و در عين‌حال بيمه‌ء اباالفضل هم باشد...اشکالي ندارد...اگر روزي‌نامه‌نگاري فقط کمي خوارکس‌ده بازي بخواهد و کمي بيش‌تر: هوچي‌‌گري...

مطمئناً من سوادم نم کشيده‌است، چون از لابه‌لاي مصاحبه‌ با آقاي جهانگير رزمي هيچ‌گونه دهاتي‌بازي و آن ساده‌گي مورد نظر مصاحبه‌گر که معناي خودش را به‌هم‌راه دارد را ابدا متوجه نشدم...شايد هم من و آقاي رزمي هم‌زبان باشيم...شايد هم مقصر هيچ‌کدام نيستيم: مقصر اصلي رضا دقتي است...بايد او بيايد و توضيح دهد چه‌را چشم‌اش دنبال پول حرام بوده‌است...مردک شارلاتان که هيچ ‌هم سواد ندارد و فکر کرده هنر کرده‌است که براي نشنال جيوگرافي و يک مجله‌ء زرد که يک مشته عکس آماتوري چاپ مي‌کند، عکس مي‌گيرد...آن هم نشريه‌اي که در نقشه‌اش نام هميش هخليج فارس ما را به‌خاطر پول‌اي که از اعراب گرفته بود ، نوشت: خليج عربي...بله رضا دقتي خائن که کلي عکس از جنايات دولت وقت عليه خانواده‌هاي کرد گرفته‌است...
او مگر حرفي براي گفتن دارد؟...بايد رضا دقتي را محاکمه کنيم...

در روزهاي آتي از سياست‌هاي کثيف‌تر روزنامه شرق بيش‌تر خواهم نوشت...و البته با نشانه‌هاي که خواهم آورد...مطمئناً نقل قول‌هاي من و اخبار پشت پرده‌ام سودي ندارد...چون جز تعبير خاله‌زنک‌بازي و دروغ‌زني چيزي عايدي نخواهد داشت...

تا روزي‌که دور هم نيست و اين ابرهاي خاکستري کنار بروند...نوبت آقاي حسن محمودي و مسوول ادبي و چه‌رايي پاچه‌گيري‌هاي منتقدانه‌ء شهريار وقفي‌پور هم خواهد رسيد...بايد نشانه به نشان هسر وقت تحريريه و سياست روزي‌نامه‌ء شرق رفت...

اين مصاحبه نشان مي‌دهد که ايران کشور امن‌اي‌ست...و عکاس‌اش در امنيت کامل است...و زهرا کاظمي چون يک عکاس و خبرنگار آماتور بود و بلد نبود ، خودش سرش را به تخت آهني زندان اوين کوباند و تلف شد...
بر و بچه‌هاي شرق خسته نباشيد...
.
.
.
پ.ن:

راستي يادم رفت به خانوم مصاحبه‌گر كه احياناً مصاحبه را پياده كرده‌است بگويم: فرزندم دوربين‌اي كه نوشته‌اي لوبيتر نيست...فرزند زورچاپ‌ايست‌ام...لوبيتل‌ است...ويزور ندارد و بايد از درون آينه‌اي كه در وضعيت چهل‌وپنج‌درجه‌اي با لنز است ، سوژه را از بالا توي آينه ببيني...افتاد؟