بي تو              

Sunday, July 8, 2007

عهد‌شکني براي افشاي خرق‌عادت

يک تعداد وب‌لاگ بودند که قديم‌ترها مطالب معقولي مي‌نوشتند ( البته در وجود خود اين عقل هم هنوز جاي بسي مناقشه است)...وب‌لاگ‌هايي اعتراضي !!! و بعضاً در خلوت بود...اما کم‌کم روش تغيير کرد...کمي قد خودشان را بالا کشيدند که بابا اين صداها که مي‌شنويد از طرف ماست...کم‌کم کساني راه باز کردند تا ببينندشان و بشنوندشان...پس آن‌ها رفتار متفاوتي پيش کشيدند...عاداتي که داشتند ،‌ بنا به ادعاشان ،‌ هميشه عادات ديگر را خرق مي‌کردند، اما ناگهان اين خرق از وسط قاچ خورد و آن‌چنان جر خورد که خرق‌-تو-خرق‌اي شد بيا و ببين...آن‌چنان ديگرگونه ‌شد که نتيجه‌اي عکس‌برگردان قبلي‌ها ‌شد...يعني درست مشابه همان‌ها که از تيغ تيز انتقاد آن‌ها در امان نبودند...چه‌را؟...چون حالا نوبت اثبات حقانيت خودشان بود...حقانيت چه؟...به قول فلاني...حقيقت را هميشه از قول همان فلاني‌هاي اسم‌ و رسم‌دار مي‌خواندي و مخاطب هم اگر آن قول را بد مي‌فهميد...چون محال بود مخالف باشد و خوب فهميده باشد...وگرنه بايستي موافق مي‌بود...چون اين خود آن‌ها هستند که واسطه‌ء تفسير آن فلاني هستند...و هرچه غير آن بود را برنمي‌تابند...چون آنان به کلام آن‌ فلاني تکيه زده‌‌اند...پس بايد تفسير خودشان از آن فلاني را نيز ارائه دهند...تا آن فلاني از مسير نگاه ِبه‌ظاهر متفاوت خودشان راه را براي مخاطبان آن واسطه را اين فلاني بگشايد و ديگران بنده‌ء نوع نگاه به‌ظاهر متفاوت ايشان باشند که واسطه‌ء آن فلاني هستند ...اما کم‌کم جنس حرف تغيير مي‌کرد...مانند گلادياتورها با رفتاري غريب ،‌ پشت‌به‌هم و حلقه‌بسته به جنگ کارناوال شيران کاغذي مي‌روند...شيراني که حتا صداي غرش‌شان فرضي‌ست...و مانند فيلم ماتريکس ــ که معمولاً‌ اين فيلم را خيلي مزخرف مي‌دانند ــ ناگهان در خيال اراده مي‌کنند تا شير کاغذي غرشي واقعي سردهد و کن‌ها ناگهان فيکون ‌شود...درست مانند فيلم ماتريکس که بدشان مي‌آيد...و شيران في‌الفور بر ايشان يورش مي‌برند...و اين گلادياتورهاي مجازي با شمشيرهاي آهيخته ، سايهء شيران غران و ببران خفتان را روي هوا مي‌زنند...بس‌که در تيزهوشي مانند ندارند...نقش خيال‌شان جان مي‌گيرد...پس هرچه بيش‌تر اين عربده‌هاي مويه‌وار ، در دنياي مجازي ،‌ زنده‌تر جلوه مي‌کرد...

براي تفريح چند نمونه هم مي‌دهم...اين گلادياتورها را فراموش نکن:

چهارديواري

مکابيز

لئون

از ياد مبر

و با کمي تخفيف ، شواليهء بي‌زره ، مرز آبي را هم يک‌جوري ، با وجود سواد بسيار کم‌تر از مابقي لاي بقيه مي‌چپانم‌...
.
.
.
ترانه‌اي معرکه و اعتراضي و کُس‌خلانه از باب مارلي ِهوش‌تنگ ِمافنگي را به خودم که همانا مک مورفي باشم تقديم مي‌کنم تا سلمان فارسي برود کيف آخر دنيا را ببرد...

اما کاش سلمان ، به‌جاي مک مورفي مرا با «فارست گامپ» مقايسه مي‌کرد که با شخصيت‌هاي بزرگ نشست و برخاست داشت...از کندي بگير تا جان لنون...و در جايي‌ هم که براي جنبش معترض چُس‌نفس ضدجنگ يک سخن‌راني غرّاء بدون بلندگو ايراد کرد...که نمونهء خوب وطني‌شان ،‌ سروش هيچ‌کس عزيزم است...در همان آوردگاه ووداستاک ، make love, not war ،‌ چه‌راکه براي من اين هيچ‌کس(nobody) ،‌ شخصيت جذاب ويليام بليک شاعر مشهور ، يک سر و گردن از اين محسن‌خان نامجو برتر است...چه ‌اشکالي دارد ، من هم اسباب‌بازي خودم را خلق کنم؟...اسباب‌بازي من هم سروش هيچ‌کس است...چون خوبي‌ش اين است که سوادش نم ‌نکشيده‌است...کلمات‌اش هنوز بوي چرس و بنگ نگرفته‌است...و اگر هم بگيرد روزي با اسپري زير بغلي ِسياست خوش‌بو نمي‌کندشان...چون اصولاً‌ سوادي براي نم‌کشيدن ندارد...باروت نداشتن بهتر از داشتن و نم‌کشيدن آن است...پس ترجيح مي‌دهم فارست‌گامپ شيرين‌مغز باشم تا مک‌مورفي...چون من دست‌کم مي‌دانم روزي قهرماني محسن‌نامجو نيز نصيب من خواهد شد...به‌شرطي‌که همين‌طور فارست‌گامپ باقي بمانم...مرا چه به سرخ‌پوست غول‌پيكر؟
به‌شرطي‌که «سانچوپانزا»هايي مانند گلادياتورهاي مجازي بالا نصيبم شود.

هرچند به‌قول يارعلي پورمقدم: شمردن موي باسن سمور سخت است...اما به‌ جان تمام ترف‌داران( شايد هم طرف‌داران) محسن نامجو ، اين‌چيزي سواي هنر نيست...
.
.
.
« غزيه‌ء تقديم‌نومچهء » باب مارلي جامائيکايي که هميشه اين ترانه‌اش مرا به ياد ريتم(reggae) رگه Liberian girl مايکل جکسن مي‌اندازد...

Get Up Stand Up / Bob Marley


Get Up, Stand Up, stand up for your right
Get Up, Stand Up, don't give up the fight

Preacher man don't tell me heaven is under the earth
I know you don't know what life is really worth
Is not all that glitters in gold and
Half the story has never been told

So now you see the light, aay
Stand up for your right. Come on
Get Up, Stand Up, stand up for your right
Get Up, Stand Up, don't give up the fight

Most people think great God will come from the sky
Take away ev'rything, and make ev'rybody feel high
But if you know what life is worth
You would look for yours on earth
And now you see the light
You stand up for your right, yeah

Get Up, Stand Up, stand up for your right
Get Up, Stand Up, don't give up the fight
Get Up, Stand Up. Life is your right
So we can't give up the fight
Stand up for your right, Lord, Lord
Get Up, Stand Up. Keep on struggling on
Don't give up the fight
We're sick and tired of your ism and skism game
Die and go to heaven in Jesus' name, Lord
We know when we understand
Almighty God is a living man
You can fool some people sometimes
But you can't fool all the people all the time
So now we see the light
We gonna stand up for our right
So you'd better get up, stand up, stand up for your right
Get Up, Stand Up, don't give up the fight
Get Up, Stand Up, stand up for your right
Get Up, Stand Up, don't give up the fight
.
.
.

اين‌هم باز براي دل خودم...نويسنده‌ء کارآگاه ِالکلي ِروشن‌فکر ِخيابان‌گرد ِچُس‌نفس ِمعترض ِ لامانچايي...
.
.
.
نگفتم:‌ عهد و پيمان بستن من از جنس داور نبوي است؟