بي تو              

Friday, July 6, 2007

تب نوبه به نوبه

آيا کسي هست به من بگويد چه‌را ملت ايران هي تب مي‌کند..يک‌بار تب بنزين...يک‌بار تب دست‌دادن خاتمي...يک‌بار تب خواننده...يک‌بار تب بازي‌گر...يک‌بار تب فلان وبلاگ...يک‌بار تب رسم‌الخط...يک‌بار تب جهاني شدن زبان فارسي...يک‌بار تب کمپين فلان و بهمان...يک‌بار تب عشق افلاتوني زنان...يک‌بار غيرت مردانه...يک‌بار عباس کيارستمي...يک‌بار تب ازدواج موقت...

و من حالا فکر مي‌کنم درتمام اين‌دوره مشغول تهيه واکسن ضدهاري بوده‌ام...

چون از علائم مشترک تمام اين تب‌ها هاري بوده است...

آيا کسي هست به من بگويد چه‌را ؟
.
.
.
اين راديو زمانه هم برود بوق بزند بهتر است...والله اين گير سه‌پيچ‌اي که به سکسواليته از نوع جوادش داده است و فکر کرده خر گيرآورده‌است...برايش نان شايد بشود...ولي براي ما آب نمي‌شود...
.
.
.
خانوم‌هاي محترمه هم تا مي‌توانند به شوهرانشان خيانت کنند...فقط سرجدشان تجريباتشان را ننويسند...بگذارند ما به همان آنا کارنينا و مادام بوواري خوش باشيم...خيانت از نوع ايراني جز فس‌ناله و گوز گوز عايدي ندارد...اگر هم فکر مي‌کنيد رشد عقلي پيداکرده‌ايد و مسأله برايتان حل شده‌است که ديگر نبايستي به آن بپردازيد...برويد خوش باشيد...زنان بيوهء وب‌لاگ‌نويس هم لطف کنند اين‌قدر با قلم نازنين‌شان براي پارتنرهاي گرامي‌شان، آه و اوه آلت‌برانگيزانه ننويسند...اين اي-ميل سگ‌پدر را براي چي گذاشته‌اند؟...اگر دنبال دست نوازش اوييد که وبلاگ راه‌اش نيست...اگر دنبال پارتنرهاي جديد هستيد که کف خيابان فت و فراوان ريخته‌است...اين توصيه براي آقايان اندرکف هم مصداق کافي و وافي دارد...نمي‌دانم آدم چه‌قدر بايد بي‌عرضه باشد که از طريق چت و وب‌لاگ‌نويسي مخ ديگري را بزند...آن‌هم چه‌قدر خنده‌دار...از طريق ادبيات و روشن‌فکري و قلنبه‌گويي...نمي‌دانم يک شب رخت‌خواب يعني اين‌قدر مصيبت دارد؟
.
.
.
بي‌ربط
.
.
.
به سبک داور نبوي در اين‌جا با خود و خواننده‌گانم عهد مي‌كنم كه ديگر جز دل‌نوشته چيزي ننويسم...خلاص.