بخون داداش كه این نوشته صفراتُ صاف میكنه
تقدیم به کورش علیانی که با طنزهای من حال میکند...
امشب جلسهای سری با دوستی داشتیم بر سر مسائل حساس حکومتی...خلاصه یک شب نمیشود موضوع برای پستهایام جور نشود...اما دارم تمرین میکنم ، ننوشتن را...و از وقتی دیدم فرناز جان سیفی...با آن روی بسیار ماهای که دارد...و پنج انگشتات را هم میخوری...داور وبلاگ شدهاست...
امشب جلسهای سری با دوستی داشتیم بر سر مسائل حساس حکومتی...خلاصه یک شب نمیشود موضوع برای پستهایام جور نشود...اما دارم تمرین میکنم ، ننوشتن را...و از وقتی دیدم فرناز جان سیفی...با آن روی بسیار ماهای که دارد...و پنج انگشتات را هم میخوری...داور وبلاگ شدهاست...
گفتم: بیا ایرزا...دیدی؟...خودت را کاندید (به معنای هالو) نکردی و این میشود که هم بازدید کننده دیگر نداری و هم...
دستکم بد نبود به قول مرضیه ستوده ، همانطور گوگولوار بنویسی...
خانوم ستوده...چاکریم به مولا...کوشاید؟...نمیبینمتون...آهان دیدم...
امشب بررسی کردم و دیدم بد نیست ، به کمک فنآوری بنیاد «رویان» که گوسفند رویانه با تای تأنیث میشای خلق نمود...مغز عنیشتن( Einstein) را به تن احمدینژاد قلمه بزنیم و یک موجود فانتزی و بسیار جذاب خلق کنیم...
خانوم ستوده...چاکریم به مولا...کوشاید؟...نمیبینمتون...آهان دیدم...
امشب بررسی کردم و دیدم بد نیست ، به کمک فنآوری بنیاد «رویان» که گوسفند رویانه با تای تأنیث میشای خلق نمود...مغز عنیشتن( Einstein) را به تن احمدینژاد قلمه بزنیم و یک موجود فانتزی و بسیار جذاب خلق کنیم...
قول میدهم حتا سوژه برای وبلاگنویسهای کممایه هم جور شود...مثلاً دیگر یادش نمیرود بدون خواندن پروتکل ارمنستان آن را امضاء بزند ، بعدش «يه ی هو» زیر ملاقات قبرستان ارامنه بزند و به پاسداشت برادارن تورک ، حرکتی پولیتیکی بزند و بگوید: همین الان فاطی (منظور فاطمه رجبی) بهم زنگ زد و کارم داشت...و آقای رییس جمهور را بپیچاند...