نانوكافه چینی
امروز عصری دوستی صدایام زد که توی یک کافه قراری بگذاریم تا ضمن نوشیدن کاپوچینو که میداند خیلی دوست دارم و عوضاش سر درد میآورد...کرمایست دیگر...هربار کافهاین توی خونام میرود سر درد میآورم...اما فرآوردههای قهوه را دوست دارم...و از میان فرآوردهها از قهوهی ترک جوشیدنی بیزارم و کاپوچینو را خیلی دوست دارم...القصه نشستیم به گپ و گفت و او شروع کرد...
ابتدا از کار و بارش در تهران گفت که حسابی سکه شده است و آفیسدار بزرگی شده است و حاجی که میگویند حاجی واقعیست...خب یکی خاله میشود یکی هم حاجی...از جابهجا شدناش و رفتن به خیابان شریعتی گفت...به من گفت: ایرزا نمیخواهی بیای تهران با ما کار کنی؟...خب من هم این سنگهای صدمنی که بلند کردهام بتوانم نیم متر بلند کنم شاهکار زدهام...خلاصه ناشر گرامی کمکم دارد از دست من ماتحت مبارک را به زمین میچسباند...باز هم القصه...کم مانده بود که بگویم: بنال...حرف حساب؟...القصهای بگفتا و از تکنولوژی جدید روز دنیا و البته یک محصول بسیار ویژهی آلمانی گفت...ضمن اینکه از محتویات کاتالوگای میگفت که طلق زرد و شیرازهی سفید داشت و به ادعای او از متن آلمانی به فارسی برگردانده بودند...دست کرد و کیف سامسنویت خود را باز کرد....منتظر بودم تراول چکها بریزد کف کافیشاپ...خب؟...
ابتدا از کار و بارش در تهران گفت که حسابی سکه شده است و آفیسدار بزرگی شده است و حاجی که میگویند حاجی واقعیست...خب یکی خاله میشود یکی هم حاجی...از جابهجا شدناش و رفتن به خیابان شریعتی گفت...به من گفت: ایرزا نمیخواهی بیای تهران با ما کار کنی؟...خب من هم این سنگهای صدمنی که بلند کردهام بتوانم نیم متر بلند کنم شاهکار زدهام...خلاصه ناشر گرامی کمکم دارد از دست من ماتحت مبارک را به زمین میچسباند...باز هم القصه...کم مانده بود که بگویم: بنال...حرف حساب؟...القصهای بگفتا و از تکنولوژی جدید روز دنیا و البته یک محصول بسیار ویژهی آلمانی گفت...ضمن اینکه از محتویات کاتالوگای میگفت که طلق زرد و شیرازهی سفید داشت و به ادعای او از متن آلمانی به فارسی برگردانده بودند...دست کرد و کیف سامسنویت خود را باز کرد....منتظر بودم تراول چکها بریزد کف کافیشاپ...خب؟...
ببین ایرزا اینکه میبینی بهاش میگن بایو دیسک که بر اساس نانو تکنالجی طراحی شدهاست...
کارش چیه؟...ببین: کارهای زیادی انجام میده...ما دوماهه که داریم روش بررسی میکنیم...یکی از کارهاش این بود که خودم امتحان کردم...شما سیگار مگنا قرمز را میتونی امتحان کنی...به مدت نیمساعت بگذاری کنار این دیسک...بعد نیمساعت طعم سیگار برمیگرده و دقیقاً مث سیگار وینستون لایت میشه...خب اینکه به درد من نمیخوره: اگه میشد: وینستون عقابی آمریکایی بهتر بود...کار بعدیش اینه که شما این دیسک رو در مجاورت باک خودروی خودت میذاری...در مصرف بهینهی سوخت تأثیر بسزایی داره...میتونی امتحان کنی...قابل توجه جناب هاشمی ریاست محترم بهینهسازی سوخت...کار بعدیش اینه که كه تلخی مشروبُ میگیره...کار بعدیش اینه که مثلاً دیشب من اسپاسم عضلانی داشتم...شب موقع خواب: این دیسک رو گذاشتم زیر بالشم و خوابیدم...صپ که پاشدم...
کارش چیه؟...ببین: کارهای زیادی انجام میده...ما دوماهه که داریم روش بررسی میکنیم...یکی از کارهاش این بود که خودم امتحان کردم...شما سیگار مگنا قرمز را میتونی امتحان کنی...به مدت نیمساعت بگذاری کنار این دیسک...بعد نیمساعت طعم سیگار برمیگرده و دقیقاً مث سیگار وینستون لایت میشه...خب اینکه به درد من نمیخوره: اگه میشد: وینستون عقابی آمریکایی بهتر بود...کار بعدیش اینه که شما این دیسک رو در مجاورت باک خودروی خودت میذاری...در مصرف بهینهی سوخت تأثیر بسزایی داره...میتونی امتحان کنی...قابل توجه جناب هاشمی ریاست محترم بهینهسازی سوخت...کار بعدیش اینه که كه تلخی مشروبُ میگیره...کار بعدیش اینه که مثلاً دیشب من اسپاسم عضلانی داشتم...شب موقع خواب: این دیسک رو گذاشتم زیر بالشم و خوابیدم...صپ که پاشدم...
انگار آبی که رو آتیش ریخته باشی...خوبه باز آب رو اسید نبود...شما مثلاً اگه یه حلقه رو دربیاری به نخ بکشی...بالا آویزون کنی... و این دیسک رو بدی دست کسی که تیک عصبی نداشته باشه و نلرزه و دیسک رو خلاف عقربههای ساعت بگردونی...میبینی که حلقه خود به خود حول محور خودش دوران میکنه...یک نکته رو نباید فراموش کنیم که این نانو دیسک یا بایو دیسک پای شکسته رو خوب نمیکنه...خصوصیت اصلیش اینه که انرژی مثبت میفرسته...به نوعی با تکنالجی نوین...انرژی درمانی میکنه...شب هستی؟...چهطور؟...میخوام کامل از رو کاتالوگ شرح وظایف این دستگاه رو توضیح بدم...ایشالا...نگفتی؟...چند؟...ارزش سرمايه گذاری داره...آره هرقدر كه بشه ارزش داره...خب نگفتی؟...چند؟...600 تومن...هزار ديگه؟...آره...آهان...باشه...بررسی بايد بشه...شب هستی؟...ايشالا
البته به دلیل آنکه شب بنده با حاجی جلسه داشتم و طبق معمول جلسهمان تا بوق سگ ادامه داشت...موفق به دیدار یار نشدم...
اما قول میدهم به زودی مصاحبهی صوتی با این دوست گرامی را به سمع و نظرتان برسانم.