خمر
.
.
.
خمر
جالینوس گوید کی غرض اندر خمر دو چیز است: یکی خرمی دل و دوم منفعت تن، و خمر موافقترست از همه چیزها به تندرستی نگاه داشتن، چون استعمالاش بهمقداری معتدل کنند. کی وی حرارت غریزی را قوی گرداند و بیفزاید و اندر همه اندامها بپراگند، و تن را قوی کند و خرمی و نشاط انگیزد وبیفزاید و سودا را سود کند کی تن را گرم بکند و تری دهدش، و طبیعت نرم دارد و اندامهای اصلی را نرم کند و خشک اندام را فربه کند، و رنجهگی به افراط را بنشاند و تن بیمار خیز را بازعادت برد، و اندر شهوت طعام بیفزاید، و طعام را بگوار برد و با خویشتن بکشد تا بههمه برساند و مر رطوبت آب را همچنین.
و مستی نکنند کی سستی اندر اندام بسیار مضرت آورد. اول چیزی فساد ذهن کند و خرد ببرد نیز، و قوت نفسانی را سست کند از قبل آنک رگها پر شود و میان مغز نیز، و حرارت غریزی را بر سرآرد و سردش گرداند. پس چون مدام سستی کنی ازو سکته خیزد و فالج و سستی اندام و سبات و صرع و رعشه و تشنج. ــ و با این کی گفتم خمر را فعال اندر تنها گوناگون است، همچنان کی طبع مردمان نیز گوناگوناست و هم طبایع خمر نیز مختلفاست به خودی خویش، از آن کی بخورند و به عادت کنند.
و هرک به عادت کند کی مدام خورد گوشت و خونش بر آن روید، راطا گفت عجب دارم از آن کس کی شراباش خمر بود و نان خورش گوشت، و بهاعتدال خورد آنچ خورد و رنج به اعتدال برد چهگونه شاید کی وی بیمار شود؟ و خمر معده را گرم کند و جگر نیز و غذا به گوار برد و اندر گوشت و خون زیادت گرداند و اندر حرارت غریزی نیز، و طبیعت را بر فعل خویش قوت دهد،پس از قبل این نیک بود و فضولها ازو باز دارد، پس کی چنین بود خمر سبب دوام صحت بود و آن فربهای و دیر پیر شدن، و دگر هرکی وی را بخورد تنش آسان ببود و خرد بیاساید...
.
.
.
کتابالابنیه عن حقائقالادویه / موفّق هِرَوی (از پزشکان و داروشناسان قرن چارم و اوایل پنجم هجری)
.
.
خمر
جالینوس گوید کی غرض اندر خمر دو چیز است: یکی خرمی دل و دوم منفعت تن، و خمر موافقترست از همه چیزها به تندرستی نگاه داشتن، چون استعمالاش بهمقداری معتدل کنند. کی وی حرارت غریزی را قوی گرداند و بیفزاید و اندر همه اندامها بپراگند، و تن را قوی کند و خرمی و نشاط انگیزد وبیفزاید و سودا را سود کند کی تن را گرم بکند و تری دهدش، و طبیعت نرم دارد و اندامهای اصلی را نرم کند و خشک اندام را فربه کند، و رنجهگی به افراط را بنشاند و تن بیمار خیز را بازعادت برد، و اندر شهوت طعام بیفزاید، و طعام را بگوار برد و با خویشتن بکشد تا بههمه برساند و مر رطوبت آب را همچنین.
و مستی نکنند کی سستی اندر اندام بسیار مضرت آورد. اول چیزی فساد ذهن کند و خرد ببرد نیز، و قوت نفسانی را سست کند از قبل آنک رگها پر شود و میان مغز نیز، و حرارت غریزی را بر سرآرد و سردش گرداند. پس چون مدام سستی کنی ازو سکته خیزد و فالج و سستی اندام و سبات و صرع و رعشه و تشنج. ــ و با این کی گفتم خمر را فعال اندر تنها گوناگون است، همچنان کی طبع مردمان نیز گوناگوناست و هم طبایع خمر نیز مختلفاست به خودی خویش، از آن کی بخورند و به عادت کنند.
و هرک به عادت کند کی مدام خورد گوشت و خونش بر آن روید، راطا گفت عجب دارم از آن کس کی شراباش خمر بود و نان خورش گوشت، و بهاعتدال خورد آنچ خورد و رنج به اعتدال برد چهگونه شاید کی وی بیمار شود؟ و خمر معده را گرم کند و جگر نیز و غذا به گوار برد و اندر گوشت و خون زیادت گرداند و اندر حرارت غریزی نیز، و طبیعت را بر فعل خویش قوت دهد،پس از قبل این نیک بود و فضولها ازو باز دارد، پس کی چنین بود خمر سبب دوام صحت بود و آن فربهای و دیر پیر شدن، و دگر هرکی وی را بخورد تنش آسان ببود و خرد بیاساید...
.
.
.
کتابالابنیه عن حقائقالادویه / موفّق هِرَوی (از پزشکان و داروشناسان قرن چارم و اوایل پنجم هجری)