قصور حضور در ظهور
همه آرزویم رفته بودن بود که نمیگذارم بروی بشود .
اما چونان برف آفتاب تموزشدن شد که خستهماندنام آمد.
به هوای میگسیلداشتن داشت میرفت.
خواندمش به صدای غریو غریدن دیدن.
خندهزنان آنان را دوست داشتن بود.
همه آیهای از سر تقصیراتم تو را به خدا بگذر شده بودم.
باور کردنام را شاید نمیشایستي.
همه خواستنام خواستنی بودنام شده است.
شاید بیایی.
برای فرج آقا سهبار سوت بلبلی بزنيد.
اما چونان برف آفتاب تموزشدن شد که خستهماندنام آمد.
به هوای میگسیلداشتن داشت میرفت.
خواندمش به صدای غریو غریدن دیدن.
خندهزنان آنان را دوست داشتن بود.
همه آیهای از سر تقصیراتم تو را به خدا بگذر شده بودم.
باور کردنام را شاید نمیشایستي.
همه خواستنام خواستنی بودنام شده است.
شاید بیایی.
برای فرج آقا سهبار سوت بلبلی بزنيد.