فرهنگستان زبان و سیاست ِآن
یکی از نویسندگان در مقالهاي در مخالفت با کار ِفرهنگستان نوشته است که زبان را «شاعران و متفکران» میسازند نه هیچ مرجع ِرسمی. این سخن، بیگمان، درمرتبهای درست است، اما باید دید در کدام مرتبه از زبان. زبانی که شاعران و متفکران به کار میبرند مرتبهاي است ورای ِزبان ِابزاری که «وسیلهء ارتباط»اش میدانند. یعنی، مرتبهاي است که زبان با تمام ِذات ِخود که همانا «پدیدارگری»ست، و با ذات ِانسان نسبت ِبیمیانجی دارد، پدیدار میشود. در آن مرتبه دیگر زبان وسیله و ابزار نیست، بلکه شاعر و متفکر وسیلهاي میشود که زبان در کمال ِذات ِخود از پرده بدر آید و جلوه گری کند وبه همین دلیل است که آن مرتبه ، مرتبهء ظهور ِ«استتیکِ» زبان نیز هست. اما فروتر از آن مرتبه، مرتبهء ابزاری ِزبان را داریم برای خواستههای ِگوناگون ِبشری. یعنی، میتوان گفت برحسبِ حضور ِبشر در ساحتهای ِگونانگون ِوجود، زبان نیز ساحتهای ِگوناگون دارد، و نخستین ساحت ِآن ساحتِ ابزاری است که با حضور ِبشر در ساحت ِطبیعت و به کار گرفتن ِآن همچون ابزار مناسبت دارد. این زبان هم می تواند گوشهء چشمي به زبان ِشعر و تفکر داشته باشد، همچنانکه آن نیز به این، اما همچنان جدا از هم در مراتب ِجداگانه میمانند. زبان ِعلم و زبان ِروزمرّه و با زبان ِرسانههای همگانی از شمار ِ «زبان ِابزاری» هستند و چون کارکرد در آن شرط است، میتوانند مَرجَع و حتّا دستگاه و تشکیلاتي نیز برای ِسامان یافتن داشته باشد و این مرجع نامي مانند «فرهنگستان» خواهد داشت. این سخن نیز که زبان مال ِ«مردم» است و تنها «مردم» حق دارند لغت بسازند نیز کلّیگویی و مبهمگویی است، زیرا معلوم نیست مراد از «مردم» چه کساني هستند؛ مراد عامّهاند یا اهل ِهر رشته و حرفه. اگر مقصود عامّه است، عامّه را با زبان ِحرفهای و فنّی ِرشتههای ِگوناگون چه کار؟ اگر مقصود خواصّ ِهر رشته و حرفهايست، باید گفت که سر رشتهء آنها از کار ِزبان و نازککاریهای ِآن چه بسا کمتر از آن است که به آنان شایندگی ِکامل برای ِواژه سازی بدهد. چنانکه متخصصان ِ«تأسیسات» برای خود واژهء «گرمایش» را برابر با heating ساختهاند. و همه میدانیم که مصدر ِ«گرمودن» نداریم که از آن گرمایش ساخته شود و نیازمندی ِایشان به واژه ایشان را وادار به جعل ِاین لغت کرده است. و در عین حال، ضدّ ِآن یعنی cooling را میگویند «تبرید» ــ که بسیار خُنَک است!
ص48 / بازاندیشی ِزبان ِفارسی / داريوش ِ آشوری
ص48 / بازاندیشی ِزبان ِفارسی / داريوش ِ آشوری