پيام انقلاب
وقتی به فیلمهای مستند انقلاب (قلب بر وزن انفعال) نگاه میکنم بیاختیار از خود میپرسم اینها که یک صدا میگویند: صحیح است صحیح است...چند نفرشان در جنگ ایران و عراق کشته شدند...چند نفرشان در تصفیههای داخلی کشته شدند...چند نفرشان به جرم برانداز اعدام شدند...چند نفرشان به گوشهای خزیدند و دق کردند و مردند...چند نفرشان چاق شدند و روزبهروز گندهتر میشوند...چند نفرشان هیچ نفعای نبردند و دیدند و همچنان سکوت میکنند...چند نفر پشیماناند...چند نفر پشیمان نیستند...و چند نفر به انسانیت هنوز معتقدند...به فیلمهای مستند انقلاب خیره میشوم و بیاختیاربا سه صلواتای که بعد از ذکر نام خمینی میفرستند، به فکر فرو میروم...به فیلمهای بازجوییهای شکنجهگران نگاه میکنم به یاد اعدام هویدا میافتم که حتا فرصت ندادند به قسمت اعدام برود و در طول مسیر دو گلوله به گلویاش شلیک کردند و وقتی التماس او برای خلاص کردناش مواجه شدند با گلولهای بر سرش او را روانهی جهنم کردند...به همان هفتتیری که تیر خلاص را زد و خلخالی با افتخار یادگار نگاه داشت خوب فکرمیکنم...به پیام انقلاب فکر میکنم...به سیگار 57-ای که توی فیلم طلای سرخ پاکتاش مچاله میشود...به همین صحنه که سالها پیش خودم در فیلم کوتاهای ساخته بودم...پیش از فیلم جعفر پناهی...در هجویهی تست دموکراسی 2