بذارم برم؟ بيلاخ
همينطوري ياد آن نمايش عروسكي مرضيه برومند ميافتم...همان خانه مادربزرگه...هركس كه ميهمان ناخوانده بود و مادربزرگه نميتوانست نگهاش بدارد و عذرش را ميخواست با حالت معصومانهاي لب ور ميچيد و با اين ريتم هركس به فراخور شغل و تخصصاش شروع به فسناله ميكرد:
من كه فلان و فلان ميكنم واسهات ، بذارم برم؟
حالا حكايت ميرحسين موسوي شده است...بابا خيلي نامرديست...طرف را كلي ، نازش كشيديد... طرف را كلي رفت گل بچيند... طرف را كلي خار گل به دستاش فرو رفت... طرف را كلي حيثيت هنري خودش را لكهدار كرد...طرف را كلي كيلو كيلو رنگ روغن از نقاشياش مايه گذاشت...حالا بگذارد و برود؟...به يكنفر بگويند نقش dildo توي يك فيلم عاشقانه را بازي كن شرافت دارد به اين اضطراب و نگراني هواخواهان خاتمي از ماندن ميرحسين...
بگذارد برود؟ به همين راحتي؟...
مثل اين ميماند از مجتبي جباري بخواهند وقت تعويضاش با آرش برهاني از آن سوي زمين بدون دست دادن با آرش بيرون نرود و از همينطرف بيايد و كلي ماچ و بوس كند آرش را...زكي بابا...مملكت حساب كتاب دارد...
من كه فلان و فلان ميكنم واسهات ، بذارم برم؟
حالا حكايت ميرحسين موسوي شده است...بابا خيلي نامرديست...طرف را كلي ، نازش كشيديد... طرف را كلي رفت گل بچيند... طرف را كلي خار گل به دستاش فرو رفت... طرف را كلي حيثيت هنري خودش را لكهدار كرد...طرف را كلي كيلو كيلو رنگ روغن از نقاشياش مايه گذاشت...حالا بگذارد و برود؟...به يكنفر بگويند نقش dildo توي يك فيلم عاشقانه را بازي كن شرافت دارد به اين اضطراب و نگراني هواخواهان خاتمي از ماندن ميرحسين...
بگذارد برود؟ به همين راحتي؟...
مثل اين ميماند از مجتبي جباري بخواهند وقت تعويضاش با آرش برهاني از آن سوي زمين بدون دست دادن با آرش بيرون نرود و از همينطرف بيايد و كلي ماچ و بوس كند آرش را...زكي بابا...مملكت حساب كتاب دارد...