ياس و داس
من زياد اهل دودوتا چهارتا نيستم...اما اهل سبك سنگين زياد هستم...اهل قياس نيستم...اما زياد به روزآمدي ميانديشم...مسألهي انتخابات مجالي خوش براي افشا ميدهد تا خودت را يا از تيررسها برهاني يا سنگر بگيري و سنگربهسنگر با حريف مگسك خويش را تنظيم كني...دوست دشمن ميشود...و دشمن رد دوستي برجاي ميگذارد...محمود دولتآبادي به اقتضاي عقايد شخصيش همواره دوست دارد مستقيم و با شهامت وارد عالم سياست شود و تاريخ بارها ثابت كردهاست كه در عالم سياست نيز مانند طرحهاي داستانياش زيادي به دهاتي ميزند و قلماش «تجمل دهاتي» را رقم ميزند...و خب ميدانيد كه من بيتعارف نفرت عجيباي به دهات و دهاتي دارم...بيآنكه از دولتآبادي كينه داشته باشم...قلماش را ميپسندم...دودمان واژههاياش با « آل واج » من درفش يكساناي دارند...محمود دولتآبادي دنياي سياست را خوش موقعيتاي ميداند براي نيشتر زدن بر تاريخ عفوني فرهنگي كشورمان...او دوباره خاطرهي مذموم انقلاب فرهنگي را پيش ميكشد...همان تاريخ ننگآوري كه بعدتر به سعي تصفيهچيهاي گرامي سرگلهاي جوان مملكتمان درو شدند و آنچنان خرمنشان بر ديوارهاي چركين زندانها كوفته شد كه مغزهها نيز عفوني شد و نسلاي بهجرات ميگويم: بر افتاد...و حال دوباره سروش بر صندلي قضا مينشيند و باز خشماش از گل ِمداراي وجودش سر برميكشد و بيآنكه همانند دولتآبادي صريح باشد به ادبيات جزء به كل ميگردد و كلي ميبافد...از همان جنس كه رقيب را هميشه ميديدي
رضا براهني در دفاع از نوشتهي فرج سركوهي بر ماجراي راه ندادن دكتر سروش به انجمن P.E.N به زيبايي مينويسد:
بیان حق، حق همگان است، نه تنها حق کسانی که به هر طریق ممکن و در همه حال و به هر قیمتی، و انگار بر حسب عادت کرسی و تریبون پیدا می کنند. در جهان دموکراتیک، هیچکس به تنهایی، و همگان در زمان واحد در یک مکان، حرف نهایی را در اختیار ندارند. دموکراسی مطلق نیست، یک جریان دائمی است. دموکراسی آن جریان توقف ناپذیر جهانی است...
خاطرهي « متن 134» بد نيست دوباره بازخوانده شود...حالا كه قرار است به حمدلله همه بسيج شويم تا غدههاي خيالين سرطاني احمدينژادها را بزداييم...بد نيست دوباره « ياس و داس » فرج خوانده شود...
رضا براهني در دفاع از نوشتهي فرج سركوهي بر ماجراي راه ندادن دكتر سروش به انجمن P.E.N به زيبايي مينويسد:
بیان حق، حق همگان است، نه تنها حق کسانی که به هر طریق ممکن و در همه حال و به هر قیمتی، و انگار بر حسب عادت کرسی و تریبون پیدا می کنند. در جهان دموکراتیک، هیچکس به تنهایی، و همگان در زمان واحد در یک مکان، حرف نهایی را در اختیار ندارند. دموکراسی مطلق نیست، یک جریان دائمی است. دموکراسی آن جریان توقف ناپذیر جهانی است...
خاطرهي « متن 134» بد نيست دوباره بازخوانده شود...حالا كه قرار است به حمدلله همه بسيج شويم تا غدههاي خيالين سرطاني احمدينژادها را بزداييم...بد نيست دوباره « ياس و داس » فرج خوانده شود...