سبحانَ المعبود
براي من شب قشم...شب مجتمعهاي پياپي تجاري بود...شب عبدالحليم حافظ بود...شب نزارقباني و قارئهالفنجان بود...شب «ام كلثوم» ، ،كوكبهالشرق ، بود...شب ماجده الرومي و « كلمات » ِباز نزار قباني بود...شب كاظم الساحر بود...شب شرجي ِدودي كه به حلقوم فرو ميرفت و گوشت كولي (بچه كوسه) ممد حيات ميشد...شب طعم شراب فرانسوي و پستههاي شور بود...شب چشمان تر فالبين بود كه رنج عاشق را ميديد...