بي تو              

Sunday, June 21, 2009

اي يار ما عيّار ما

تاريخ نشان داده است كه قهرمانان به همان اندازه كه محبوب ملت‌اي بوده‌اند منفور نخبه‌گان‌اي نيز بوده‌اند...و به همان اندازه ، وارون آن بعدتر اتفاق افتاده است: در نظر ملت، قهرمان سابق چنان منفور شده‌ است كه حالا درپناه نخبه‌گان است...واي به حال چنين ملت‌اي كه در پاندول حب و بغض گرفتار است...
ضمانت حضور در صف خوب‌ها كه با يك دست بردن بر سوراخ بيني باطل مي‌شود و به‌سرعت به صف بدها مي‌پيوندي و براي اخذ جواز ورود به خوب‌ها بايد شبيه عروسك‌هاي چوبي دست‌فروش‌ها دست‌به‌سينه مي‌شدي...يك آن خوب بودي و يك آن بد...با سابقه‌ي چنين ملت‌اي معلوم است سرانجام خوبي نخواهد داشت...معلوم است كه سال‌هاي سال توي سر-اش مي‌كوبند كه چه‌را «هر» از «بر» تشخيص نمي‌دهي...معلوم است كه فرقي ميان والدين و فرزندان نمي‌بيني..معلوم است كه به‌راحتي بر سلامت دِماغ‌اش شك مي‌بري...
.
.
.
سال‌هاست كه با خودم تكرار مي‌كنم: كدام به كدام اعتبارمي‌دهد؟...اگر صفت جاي‌اش را به موصوف بدهد و موصوف صفت بشود چه بلايي سر صفت مي‌آيد؟...سگ اصحاب كهف آن‌چنان بزرگي يافت كه نام «كنعان» ِ‌آدم-بده برده نمي‌شود كه مثلاً goofy سگ خمار ياران غار را مدام مي‌شنوي و مي‌خواني...چنان‌كه ذوالفقار علي را بيش‌ از خود علي مي‌‌‌شنوي...چنان‌كه، العياذ بالله و بلاتشبيه، اصلاحات بي نام محمد خاتمي ميسور ني‌ست و بي‌چهره‌ي make up-‌اي سيد مقدور نمي‌باشد...
.
.
.
چه رسالت‌ سختي دارند اين مردم...آن‌جا كه «زر» به كمك مي‌آيد تا «تزوير» را كله‌پا كند اما «زور» نمي‌گذارد...چه سخت مي‌شود وقتي تماشاچي، نقش‌‌ها را گم مي‌كند...چه سخت مي‌شود وقتي «زر» از «زور» و «تزوير» بخواهد جدا شود...چه سخت‌تر مي‌شود وقتي «زور» ، دست «تزوير» را براي بقاي خويش بالا مي‌برد...راست گفته‌اند: بقاي بر ميت به شرط اذن مراجع ذي‌صلاح جايز است...راست گفته‌اند...شايد امروز نوبت خاك شدن زرهاي زيرخاكي‌ست...زيراكه زر «اصحاب خفته» را به ثمن سيم هم نمي‌‌برند...
.
.
.
وقتي «محك» را بازار عوض كند تو كه هيچ، «گوهري» هم هيچ است...زيراكه بازار به ضرورت صرّاف ، تصرّف مي‌كند...