بي تو              

Wednesday, June 17, 2009

كدخدا! افشا كن افشا كن


دوستان، به گمان‌شان تا به‌حال خوش‌بينانه و حتي دست‌مال ‌به‌‌دست تحليل كرده بودم...اما بگذاريد اين‌بار از يك فضاي آشنا و دل‌خوش‌كنك‌تر براي شما بنويسم و آن‌هم موج سركوب‌هاي پس از آرامش است...

فعلاً ذهن‌ها و چشم‌ها به دنبال دهان ره‌بري‌ست و با يكي از ابلهانه‌ترين طرح‌ها يعني حضور در نمازجمعه قرار است موج سبز مكزيكي راه بيفتد...انگار‌ كه دوربين‌هاي نمازجمعه اين اجازه را مي‌دهند...انگار كه مأموران حفاظت نمازجمعه پذيراي اين رنگ‌ها هستند...انگار كه قرار است اگر هم توافق‌اي بشود به نفع موج باشد...كاش اين خوش‌بين‌ها متوجه بودند كه هميشه برنده‌ي اين بازي، بايد كدخدا باشد...چك و چانه هم ندارد...حالا بگرديد دنبال كم‌ترين هزينه‌ي توافق بر سر به‌كرسي نشستن حرف ره‌بري...هميشه ياد كدخدامنشي باشيد...پس كار را از اين‌كه هست بدتر نكنيد...

ملت ما از شدت حجم آرشيو و ديتاي بالا و كم‌بود مقدار R.A.M موجود ( به‌قول معروف: نكشيدن)، هرچه‌قدر كه هارد ِبالايي هم داشته باشند (هارد بالا: سعه‌ي صدر بالا) باز چون رَم موجود پايين است، هارد راه‌به‌راه مي‌پرد و ملت به آرشيو ديگر دست‌رسي نخواهند داشت...ياد آن شاه‌كار ره‌بري بيفتيد...ياد آن «دشمن نجيب»...من ديگر چيزي نمي‌نويسم...قضاوت با خود شما...اما بد ني‌ست اين هارد BAD SECTOR را گه‌گاه partition كنيد...بد ني‌ست اطلاعات پريده را تا جايي‌كه مي‌توان ، آن‌ها كه WEAK نيستند و STRONG هستند را RECOVERY كنيد...

از سرنوشت بني‌صدر درس بگيريد...اين هش‌دار را هم رفسنجاني هم بهزاد نبوي داده بودند...يعني همه بر سر داشتن كدخدا توافق دارند...آن‌وقت شما ملت عزيز ديگر چه‌را معناي اين‌ حرف به اين ساده‌گي را نمي‌خواهيد بفهميد...وقتي توافق بر سر مباني‌ است ديگر جنگ بر سر چي‌ست؟
بني‌صدر براي به‌كرسي نشاندن دموكراسي در فكر ايجاد «ده‌ياري» به‌جاي « بيت كدخدامنشي » بود كه آخرش هم در پوشش يك افسر گريخت و شايع كردند زن‌پوش گريخت...

آرشيو‌خواني

آرشيو‌خواني هرچند از لابه‌لاي اصوات مزاحم

فاعتبروا يا اولي الابصار.