بي تو              

Sunday, June 14, 2009

اين يا آن

به‌نظرم اساس فيلم «شواليه‌ي تاريكي» بر موضوع بسيار مهم «اعتماد» دور مي‌چرخد و مي‌توان اين مفهوم را حول و حوش ديالوگ‌ها و حتي نقش كلماتي‌كه مفهوم اعتماد را مي‌رسانند و چالش مفهومي آن‌ها كاويد و بررسيد...در واقع شالوده‌ي اين فيلم بر نطفه‌ي پر بركت‌اي بنا شده است...
البته اين موضوع ناخودآگاه از بحران مدرنيته‌ منشعب مي‌شود و براي پل زدن به فضاهاي پست مدرن مي‌بايست از آن عبور كرد...براي به‌چالش كشيدن «اعتماد» مي‌بايست ابتدا كاركرد آن را تغيير داد...«بت‌من» ِ «آدم‌-خوبه» بايد در پايان آدم بده باشد چون اعتماد مردم به شواليه‌ي سفيد از بين مي‌رود و او بايد هم‌چنان آدم خوبه‌ي داستان بماند...تغيير كاركرد بر تغيير مفهوم اعتماد استوار است...آيا جوكر داستان كه قرار است تنها كمكي برگه‌هاي پاسور باشد، مي‌تواند نقش‌ها را جابه‌جا كند؟

مشكل بزرگ جامعه‌ي كنوني ايران نيز دقيقاً‌ هم‌چون بحران ره‌بري ، مشكل نبود اعتماد و بي‌اعتنايي به خود مفهوم «اعتماد» است...

بياييد بر تغيير كاركرد «آدم‌-خوبه» و «آدم-بده» بيش‌تر دقيق شويم...
آيا براي حفظ كيان جمهوري اسلامي مي‌بايست مفهوم اعتماد فدا شود؟...آيا «آدم-بده»‌ي داستان به‌عكس پايان «شواليه‌ي تاريكي» مي‌بايست با فداي ِ «اعتماد» ِمخاطبان‌اش ، «آدم‌-خوبه» شود؟...«شواليه‌ي سفيد» اين وسط قرار است چه‌كسي باشد؟...اگر دو روي سكه يكي باشند چه‌طور؟

آيا براي رسيدن به اعتماد ، بايد بي‌اعتماد بود؟

شعار انتخاباتي «مهدي كروبي» نيز دقيقاً برآمده از همين مفهوم اعتماد بود...و حالا نقش ره‌بري دقيقاً از همين بحران اعتماد ، نقاب مي‌گيرد...