بي تو              

Monday, June 15, 2009

من مي‌ترسم و گردن مي‌افرازم


درست ساعت 3 صبح كه داشتم از زور تعجب قه‌قه مي‌زدم و همه هراسان از قه‌قهه‌ام بيدار شده بودند...درست وقتي ديدم آمار مهدي كروبي 9/. درصد است و از زور شگفتي قه‌قه مي‌زدم و ديگر توان نگه داشتن خودم را نداشتم...درست همان‌موقع، دوست‌ام كه ناظر صندوق بود هراسان و پريشان به من زنگ زد تا از اتفاقات آن‌روز و تقلب‌هاي كاف‌كايي آن‌ها بگويد...دنبال كسي مي‌گشت تا سينه‌اش را براي او بشكفاد و همه مي‌دانند سحرگاهان كسي جز من بيدار نمي‌يابند...مي‌خواستم صداي او را ضبط كنم تا بعدتر جزء به جزء حرف‌هاي او را روي كاغذ بياورم و منتشر كنم...اما ترسيدم...مثل هميشه كه مي‌ترسم و شق مي‌ايستم مقابل ظلم...اين ترس و اين گردن‌كشي در من از كجاست؟...شايد نيمه‌ي ترس از مادرم مانده باشد و نيمه‌ي شق ايستادن از پدر...نمي‌دانم...مي‌ترسم و مي‌ايستم...اما درنگ مي‌كنم و از رذالت محصولي چيزي نمي‌نويسم...شايد به‌خاطر دوست‌ام...اما مي‌گذارم موج ببرد اين‌همه پلشتي را...اگرچه باز مي‌نويسم: مثل هميشه حساب‌ام را از اين جماعت جدا مي‌كنم...ديگر ايمان آورده‌ام من متعلق به اين جامعه نيستم...من بيش از حكومت از مردم آن مي‌ترسم...من بيش از رييس‌جمهور از اين مردم مي‌ترسم...

من مي‌ترسم و گردن مي‌افرازم...



منبع عكس: بالاترين