بي تو              

Wednesday, June 10, 2009

ميل مبهم هوس

1)
در يكي از بخش‌نامه‌هاي دوران ميرحسين آمده است:

باسمه تعالی
در جلسات هماهنگی پیگیری رعایت حجاب اسلامی مرکب از نمایندگان تام‌الاختیار وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی که در نخست‌وزیری تشکیل گردیده است فرم پوشش به شرح زیر به تصویب رسیده است و جهت رعایت به کلیه همکاران ابلاغ می‌شود:
پوشش کامل اسلامی جهت استفاده خواهران کارمند بشرح ذیل می‌باشد (مانند تصویر)
الف- مانتو و شلوار مدل ساده، گشاد و بلند از پارچه ضخیم و از یک‌رنگ.
ب- مانتو شلوار مورد استفاده از رنگ‌های سنگین انتخاب گردد. رنگ‌های سرمه‌ای، قهوه‌ای، طوسی و مشکی، ارجح است.
ج- از مقنعه جلوبسته و مدل ساده و یکرنگ و بدون هرگونه تزئین، در رنگ‌هایی که جلب توجه نکند و تقلیدی از فرهنگ غرب نباشد استفاده شود.
د- کفش از مدل ساده با پاشنه معمولی مناسب جهت محل کار با رنگ‌های مناسب.
ه‍- جوراب به رنگ‌های سنگین.
و- عدم استفاده از زیورآلاتی که در شأن خانم‌های کارمند نیست و نیز عدم استفاده از هرگونه لوازم آرایش.
***
پوشش برادران کارمند نیز ساده و معمولی و آستین بلند و آزاد باشد به‌طوری که تقلید از فرهنگ غرب نبوده و در شأن آقایان کارمند باشد.

و من هم‌چنان به تفكيك قوا مي‌انديشم...

2)
من دوستي داشتم يعني خيال مي‌كنم ديگر ندارم...چون شايد هم از اول نداشته بودم...اما مطمئن‌ام اين دوست آن حرف را يك‌بار جلوي چشم خودم زده بود...

او مي‌گفت: ببين دي‌روز (مثلاً دي‌روز همان روز كه ديدم‌اش) كه با خانم‌ام توي خيابان بوديم فلان مامور سياه‌دل چپ چپ به من و خانم‌ام نگاه مي‌كرد كه دستان‌مان توي هم گره خورده بود...

من مدت‌ها گذشت تا به اين خواسته‌ي احمقانه اما بسيار مهم دوست حزب‌اللهي‌ام پي ببرم...مدت‌ها گذشت تا در شبكه‌ي Ava Persian Music كه درست بر فركانس RangArang آقاي داور همين‌روزها راه افتاده است و لابه‌لاي عشق‌هاي سورتي و نشئه‌گي‌هاي خطي ِداف‌بازان بي‌داف فرَوَهَر بر گردن و با محصولات ژيلت فيوژن ست كرده، بخواهند از «ميزان راي ملت است» بگويند...و شوي آفتاب‌كاران را پخش كنند و فيلم‌هاي تبليغاتي ميرحسين را يك‌به‌يك پخش كنند...

و من هم‌چنان به تفكيك قوا مي‌انديشم...


3)
من تازه بعد اين‌همه مدت فهميده‌ام تغيير يعني چه...وقتي بهاره ره‌نما در فيلم تبليغاتي آقاي مهرجويي دست سبزينه‌اش را با حالت يكي از آن داف‌هاي خپله بالا مي‌آورد و مي‌گويد: من به كسي راي مي‌دهم كه عاشقانه دست هم‌سرش را مي‌گيرد...

من تازه فهميده‌ام دستان هميشه عرقي من چه حس خوبي براي دوست‌دختر من مي‌تواند داشته باشد...

و من هم‌چنان به تفكيك قوا مي‌انديشم...


4)
من همين حالا...همين حالاي حالا فهميدم: رنگ سرمه‌اي ميل مبهم هوس است...ميل مبهم به سوي سبز شدن...ميل مبهم سرخابي به سبزي...

من تازه همين ام‌روز فهميدم چه‌را دوست بسيجي‌ام زن‌اش را تازه‌گي‌ها رها مي‌كند و با دوست‌دختر صيغه‌كرده‌اش 12 شب به بعد ، دست در دست هم قدم مي‌زند...محمد‌حسين يك‌سال و نيمه‌اش هنوز عفونت خوني دارد و تب مي‌كند...هنوز در خانه كنار مادر متعصب مذهبي‌اش ونگ ونگ مي‌كند...

من تازه از رنگ لباس‌هاي دوست بسيجي‌ام فهميده‌ام عاشق رنگ سرمه‌اي‌ست...

و من هم‌چنان به تفكيك قوا مي‌انديشم...

منبع