بي تو              

Tuesday, June 9, 2009

Terminology

دوست جامعه‌شناس‌ام ،‌ عبدي ، مي‌گفت: اي‌رزا كتاب كافه پيانو را خوانده‌اي؟...گفتم: نه ولي چيزهايي از طالبي‌نژاد راجع به آن شنيده‌ام...ولي ظاهراً موج خوبي راه انداخته است...

پرسيدم: خب؟...

گفت: خواندي‌ش شرح گزارش‌اي از آن به من بده كه مي‌خواهم در زمينه‌ي مخاطب‌شناسي آن بحث‌اي بكنم...

گفتم: ببين دوست عزيزم...مخاطب عزيز همان خطاي عاشق را مرتكب مي‌شود و در ذهن استوره‌ساز خويش كم‌بودهاي رواني را در معشوق like مي‌دهد...با شخصيت برساخته‌ي خويش منبطق مي‌كند و از پرستش آن شخصيت به خودشناسي مي‌رسد و خود را در لذت درك آن شخصيت شريك مي‌كند...اما به محض آن‌كه به بن‌بست رسيد و آن شخصيت كذب بودن‌اش را بر او عيان كرد و ديگر نتوانست از آن لذت ببرد فراموشي را چاره مي‌بيند...دوست من براي مخاطب‌شناسي پيش از آن به‌تر است بروي سراغ عروسك‌بازي كودك كه با دميدن روح (to animate) بر عروسك بسيار خلاقانه ، زمينه را براي معرفت او فراهم مي‌آورد اما بعضاً در برخي موارد به انحراف مي‌كشد و اين عروسك زنده‌گي را busy مي‌كند...و اگر هم به فراموشي بسپرد ، هم‌چنان هم لذت تماشا را بر او مي‌بندد و هم مدام به‌هر آن‌چه بازتوليد است واكنش نشان مي‌دهد...چون عروسك شكل عقيم و freak بازتوليد او بوده است...

انتخابات رياست‌جمهوري ما نيز دقيقاً به‌همين‌گونه ، term خيلي خوبي براي تدريس است...

اين را به عبدي گفتم و جام خويش بالا رفتم...