بي تو              

Friday, July 24, 2009

گام مثبت؟

از ديدگاه علوم اجتماعی، ميانه روی صحيح آن است که بر عدم اعوجاج از هنجارهای خردپذير و قابل توضيح استوار باشد، يعنی «ميانه» بوسيلهء «منتهی عليه» تعريف نمی شود و اين رابطه برعکس است. اشتباه نکنيم: ميانه روی رعايت هنجارها و پرنسيب های خردپذير است و افراط و تفريط عدول از اين هنجارهاو پرنسيب ها. هنگامی که کسی هنجارهای خردپذير را رعايت می کند، در عين ميانه روی، می تواند با قاطعيت و صد در صدی سخن بگويد. اين سخن بدان معنی است که نمی توان براحتی هرکس را که قاطع سخن نگفت، و از دوسوی دهانش حرف زد، و در آن واحد در دو جبههء متخاصم حضور يافت، «ميانه رو» ناميد. همچنين، ميانه روی با «دنبه گی» و «لرزانک وارگی» تفاوت دارد و حتی بسا بيش از افراط گرائی کله خرانه به قاطعيت خونسردانه و مجدانه و پی گير احتياج دارد.

اما، نبايد فراموش کنيم که «ميانه روی» ـ يا بگوئيم «مصالحه جوئی» ـ يک شرط مهم ديگر هم دارد و آن وجود يک فضای مسلط دموکراتيک و فاقد ارعاب و سرکوب و قرار داشتن طرفين مصالحه در ارتفاعی مساوی از لحاظ قدرت و اعمال نظر است. در آمريکا، دو حزب جمهوری خواه و دموکرات می توانند، هم در عرصهء پارلمان و هم در عرصهء گستردهء اجتماع، با يکديگر رقابت کنند، بکوشند تا برنامه های خويش را پيش ببرند، و آنگاه نيز که ضرورت پيش آمد دست به سازش و مصالحه بزنند، در عين حالی که هر دو دارای هدف مشترک اعلام شده ای هستند که «نفع و خير عمومی ملت» نام دارد.

اما سکولار ها در زير کدام سقف، و در کدام فضای بی تحميل و سرکوب، و به نام کدام «هدف مشترک» می توانند با کسانی که به حکومت مذهبی (از حکومت اسلامی سلطانی مورد اشارهء آقای گنجی گرفته تا جمهوری مشروطهء اسلامی لابد دموکراتيک آقای حجاريان) اعتقاد دارند و همهء ترفندها را بکار می برند تا دستور کار خودشان را به پيش ببرند، بر سر ميز مذاکره نشسته و به مصالحه برسند؟

يا مثلاً، شرکت سکولارها در اعتصاب غذای آقای اکبر گنجی در نيويورک کدام گام مثبت و رو به پيشی را در جهت برقراری سکولاريسم در ايران ممکن می سازد؟ ـ وقتی که آقای گنجی فقط به رفقای اصلاح طلب خودی اش می انديشد يا، از ميان آن همه زندانی، آقای حجاريان را بعنوان نماد زندانی سياسی علم می کند، يا طرح شعار انحلال (يا سرنگونی يا براندازی) رژيم را جايز نمی داند، و در ميان جمعی که بر گردش در برابر سازمان ملل فراهم شده از علائمی که دال مخالفت با کل سيستم باشند خبری نيست؟ آيا شکی هست که در اين معامله «طرف متضرر» معتقدان به سکولاريسم اند؟ آيا نه اينکه اگر يک سکولار در مصالحه ای شرکت کند که نتيجه اش ابقای رژيمی مذهبی يا ايدئولوژيک ـ حال بگيريم در قامت جمهوری ناب اسلامی آقای گنجی ـ باشد، صرف نظر از آنکه بصورت مرحله ای برای خود و گروهش چه به دست می آورد، بازی را در کليت خود باخته است؟


منبع