موش خورده شناسنامهي من
آنها كه معتقدند رهبر فقيد با امروز ِرهبري متفاوت بود به چند دليل از آگاهي او از دروي امروزين رهبر امروز از بذر ديروزي رهبر ديروز غافل ماندهاند...
شهروند در شهر معنا دارد...ماهيت تو در موجوديت توست... حذف هرگونه «وند» و پيوند و تهي از هر نوع هويت يعني حذف مليت ِملت...و ملتي كه مليت ندارد ،عرق ندارد...عرق كه نباشد اخلاق نيست...در جوامع توتاليتر مليت در جهت منافع انديشهي غالب به نفع اخلاق فرمايشي كنار گذاشته ميشود...انسانها همچون اشخاص درامهاي پوچي تنها به كد ملي و شماره تقليل مييابند كه در لامكاني و انتزاع معنا و در مسير اهداف رهبري حركت ميكنند...«وطن» مفهوم خود را از دست ميدهد...مليت تا معناي الكن مليگرايي تحقير ميشود و سهم ملت به يك سرود باسمهاي بسنده ميشود.
خميني دشمن مليت بود...درست بهمانند محمد ، مدينهي خود را ميخواست...او ايران را براي اسلام ميخواست...هجرت محمد از مكه به يثرب و به همچنين خميني از نوفل لوشاتو به جماران ، يعني برساختن مدينهالنبي رهبر...او مكان حكومت خود را بنا ساخت...شتر جمازهي خميني در بهشتزهرا زانو زد...سايهي شوم مرگ خيمهگاه ايراني شد...اسلام ناب محمدي ميبايست بر جغرافياي آيت الله خميني استوار ميبود...و در اين جغرافيا ملت به انگارههاي اخلاق تشبث ميجويد...رهبر فرضي به توسعهي خيالي قلمروي انگارههاي خود ميپردازد...رهبر تمام مسلمين جهان ميشود...او تا شاخ آفريقا هم مريد دارد...از اينسو مسلمانان چين و ماچين نيز بر او سجده ميبرند...پس راندن دعوت او به معناي سقوط امپراتوري كمونيسم است...درست به مانند پس راندن دعوت محمد ، يزدگرد را و سپس انقراض افتدار ايراني است...
براي يافتن ضمانت اجرايي قانون بايستي به مجريان ِضامن انديشيد...و تا ضامن موجبات «بودن» خويش در مكان را درنيابد هيچ پايبندي به قاموس را درنمييابد...قانون هيچ اورگانون(organon) را برنميتابد...
بزرگترين اشتباه گنجي در اعتصاب غذاياش شرط حذف پرچم بود...او آگاه يا ناآگاه به حذف هويت ميانديشد و در انتزاع «من» ، مكان خودبهخود بيمن است...
وقتي جامعهاي دستخوش دو رويي...نفاق...دروغ...ريا ميشود و حتي مفاهيماي ديني همچون تقيه را لايهبهلايه درك نميكند ،فقط يك عنصر مهم نجاتبخش اوست و آنهم محبت جغرافياييست...و آن بيولوژي ميهنياست...و آن گرايش عميق خاك است...از خود بايد بهسرعت پرسيد در چنين جامعهاي كه دوستي و عشق جغرافيايي با توهين به طبيعت و كوچ بيرويه و آوارهگيهاي روزآمد ، به هيچ گرفته ميشود در چنين جامعهاي رخوتناك چهطور هنوز از آيين اعترافگيري همان توقع ميرود؟
براي يافتن مزيت زبان بايستي ابتدا به ارزش آوا پي برد...
شهروند در شهر معنا دارد...ماهيت تو در موجوديت توست... حذف هرگونه «وند» و پيوند و تهي از هر نوع هويت يعني حذف مليت ِملت...و ملتي كه مليت ندارد ،عرق ندارد...عرق كه نباشد اخلاق نيست...در جوامع توتاليتر مليت در جهت منافع انديشهي غالب به نفع اخلاق فرمايشي كنار گذاشته ميشود...انسانها همچون اشخاص درامهاي پوچي تنها به كد ملي و شماره تقليل مييابند كه در لامكاني و انتزاع معنا و در مسير اهداف رهبري حركت ميكنند...«وطن» مفهوم خود را از دست ميدهد...مليت تا معناي الكن مليگرايي تحقير ميشود و سهم ملت به يك سرود باسمهاي بسنده ميشود.
خميني دشمن مليت بود...درست بهمانند محمد ، مدينهي خود را ميخواست...او ايران را براي اسلام ميخواست...هجرت محمد از مكه به يثرب و به همچنين خميني از نوفل لوشاتو به جماران ، يعني برساختن مدينهالنبي رهبر...او مكان حكومت خود را بنا ساخت...شتر جمازهي خميني در بهشتزهرا زانو زد...سايهي شوم مرگ خيمهگاه ايراني شد...اسلام ناب محمدي ميبايست بر جغرافياي آيت الله خميني استوار ميبود...و در اين جغرافيا ملت به انگارههاي اخلاق تشبث ميجويد...رهبر فرضي به توسعهي خيالي قلمروي انگارههاي خود ميپردازد...رهبر تمام مسلمين جهان ميشود...او تا شاخ آفريقا هم مريد دارد...از اينسو مسلمانان چين و ماچين نيز بر او سجده ميبرند...پس راندن دعوت او به معناي سقوط امپراتوري كمونيسم است...درست به مانند پس راندن دعوت محمد ، يزدگرد را و سپس انقراض افتدار ايراني است...
براي يافتن ضمانت اجرايي قانون بايستي به مجريان ِضامن انديشيد...و تا ضامن موجبات «بودن» خويش در مكان را درنيابد هيچ پايبندي به قاموس را درنمييابد...قانون هيچ اورگانون(organon) را برنميتابد...
بزرگترين اشتباه گنجي در اعتصاب غذاياش شرط حذف پرچم بود...او آگاه يا ناآگاه به حذف هويت ميانديشد و در انتزاع «من» ، مكان خودبهخود بيمن است...
وقتي جامعهاي دستخوش دو رويي...نفاق...دروغ...ريا ميشود و حتي مفاهيماي ديني همچون تقيه را لايهبهلايه درك نميكند ،فقط يك عنصر مهم نجاتبخش اوست و آنهم محبت جغرافياييست...و آن بيولوژي ميهنياست...و آن گرايش عميق خاك است...از خود بايد بهسرعت پرسيد در چنين جامعهاي كه دوستي و عشق جغرافيايي با توهين به طبيعت و كوچ بيرويه و آوارهگيهاي روزآمد ، به هيچ گرفته ميشود در چنين جامعهاي رخوتناك چهطور هنوز از آيين اعترافگيري همان توقع ميرود؟
براي يافتن مزيت زبان بايستي ابتدا به ارزش آوا پي برد...
.
.
.
پاپ و مرد مرتد (به انگلیسی: The Pope and the Heretic) نام کتابی است نوشته مایکل وایت که با ترجمه فروغ پوریاوری چاپ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در اختیار پارسی زبانان است. این کتاب شرح زندگی جوردانو برونو اندیشمند بزرگ ایتالیایی است که در نهایت توسط دادگاه تفتیش عقاید رم سوزانده شد.
.
.
پاپ و مرد مرتد (به انگلیسی: The Pope and the Heretic) نام کتابی است نوشته مایکل وایت که با ترجمه فروغ پوریاوری چاپ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در اختیار پارسی زبانان است. این کتاب شرح زندگی جوردانو برونو اندیشمند بزرگ ایتالیایی است که در نهایت توسط دادگاه تفتیش عقاید رم سوزانده شد.
.
.
.