ماركو-لئوناردو
اوايل دهه شصت ، سالهاي پر تب و تاباي براي من بود...و من در اوج بيماري بودم...سال 62-61 ، سال تب استخواني و التهاب و عفونت شديد لوزههايام بود...آسم خفيف بچهگيم بازگشته بود...مدام تب ميكردم...اما تا چندين سال بعد كه نسل داروهاي جديد به خندق ايران نيز راه يابد من بايد با بيماري ميجنگيدم...چند سال بعد ، در نهايت ، مجبور به تست باكتري شدم و تشخيص نه جراحي لوزه كه تغيير آنتيبيوتيكها داده شد...آنروزها نسل جديد آنتي بيوتيك آمده بود كه به شدت براي معده هم مضر بود...اما چاره نبود...كمتر از ده سال بعد زمانيكه در داروخانه نسخه ميپيچيدم ، در تجويزها كمتر خبري از اين معجزه مييافتم...آنتي بيوتيكاي كه انگار فقط به من جواب ميداد و براي من ساخته بودند...
يكبار در سرفهام خون ديدم...چارهي دردهاي استخواني و عفونتهاي پياپي همان « اريترومايسين » بود...من پانزده سال اريترومايسين مصرف كردم و در نهايت يكروز كه كپسول زرد رنگ اريترو را بالا انداختم درد تا پردهي ديافراگم پيچيد...يكماه بعد آندوسكوپي زخم شديد معده تشخيص داد...مصرف داروي اريترومايسين براي چرك گلو و ايندومتاسين براي دردهاي استخوان و كمر ، دخل معده را آورده بود...من در آستانهي خونريزي معده ، دو سال پرهيز بوداوار و پختهخواري اختيار كردم و سلوك ديگري در من حلول گشت...
سالهاي پر تب و تاب شصت ، مصادف شد با سريال بينظيري به نام « ماركو پولو» كه سازندهي آن « جوليانو مونتالدو » كارگردان فيلم محبوبام ، « ساكو و وانزتي» ، بود...اين مينيسريال همواره با كار تلهوزيوني ديگري ساختهي « رناتو كاستلاني » از « زندهگي لئوناردو دا وينچي » برايام از خاطرهانگيزترين سريالها بوده است...اگر با اين مينيسريال آشنا بوده باشيد و موسيقي خاطرهانگيز انيو موريكونه خاطرتان مانده باشد ، پس بايد دوبلهي خسروشاهي به جاي ماركو را نيز به ياد داشته باشيد...
ماركو پولو / انيو موريكونه
يكبار در سرفهام خون ديدم...چارهي دردهاي استخواني و عفونتهاي پياپي همان « اريترومايسين » بود...من پانزده سال اريترومايسين مصرف كردم و در نهايت يكروز كه كپسول زرد رنگ اريترو را بالا انداختم درد تا پردهي ديافراگم پيچيد...يكماه بعد آندوسكوپي زخم شديد معده تشخيص داد...مصرف داروي اريترومايسين براي چرك گلو و ايندومتاسين براي دردهاي استخوان و كمر ، دخل معده را آورده بود...من در آستانهي خونريزي معده ، دو سال پرهيز بوداوار و پختهخواري اختيار كردم و سلوك ديگري در من حلول گشت...
سالهاي پر تب و تاب شصت ، مصادف شد با سريال بينظيري به نام « ماركو پولو» كه سازندهي آن « جوليانو مونتالدو » كارگردان فيلم محبوبام ، « ساكو و وانزتي» ، بود...اين مينيسريال همواره با كار تلهوزيوني ديگري ساختهي « رناتو كاستلاني » از « زندهگي لئوناردو دا وينچي » برايام از خاطرهانگيزترين سريالها بوده است...اگر با اين مينيسريال آشنا بوده باشيد و موسيقي خاطرهانگيز انيو موريكونه خاطرتان مانده باشد ، پس بايد دوبلهي خسروشاهي به جاي ماركو را نيز به ياد داشته باشيد...
ماركو پولو / انيو موريكونه