بي تو              

Thursday, November 19, 2009

Ordet

به عكس كلاس‌هاي lay out كه فقط تخليه‌ي انرژي بود و سربه‌سر گذاشتن خانوم شهبازيان ، سركلاس استاد طراحي با نور يك شمع شهري را نورافشاني مي‌كردم و استاد كل كارهاي مرا به‌يادگار برداشت و بالاترين نمره‌ي كلاس را داد و گفت: بچه اين‌قدر شيطنت نكن و همين روش طراحي را ادامه بده و تو يك سبك ويژه داري و به سرم قسم خورد...همان‌روزها نمي‌دانستم طرح‌هاي گرافيك‌اي من فرزند نامشروع حضرت پيه‌ت موندريان است و با خودم عهد بستم روزي‌ بر مزار آن بزرگ‌وار بروم و بر خاك رنگ‌پرور هلند بوسه زنم بابت دو يار ديرينه‌ام و اُخراي آن‌جا را با تمام عاشقي‌ها بوسه زنم و كليشه‌هاي كارهاي‌ام را در معيت مزار استاد موندريان ، اين عارف نستوه ، پهن كنم و هم‌چون يوهانس Ordet دراير ، كيه‌ركه‌گارد بخوانم شوريده‌وار و مست كنم...و براي مزه‌ي نور و رنگ از اخراي كاهگل سپهري بخوانم...
آيا كسي چونان من عاشق ديده‌اي؟...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* دوست داشتم تركيب‌بندي رنگ و خطوط قائم عكس يادداشت پيشين ، حضرت پيه‌ت موندريان را به‌ياد آرد...روي عكس تقه بزن...