بي تو              

Wednesday, January 24, 2007

لطفاً در(ب) را ببنديد، سوز مي‌آيد!

مامان گرامي دي‌شب خيلي جدي برگشتند و اين حقير را كه مدام (مثلاً) راجع به «دزد و كاه‌دان » بالایِ منبر مي‌روم را با جديت و منطق‌اي اولي( بخوانيد اولا) و به‌طور خيلي رسمي نكوهش نمودند
كه چه نشسته‌اي؟...« ديدي بچه، هي به‌ات مي‌گفتم: پشت درُ شب‌ها ببند، بي‌خود نبود؟...هي مي‌گفتي: پس من نره غول تو خونه چي‌ام؟...كلون در هستم ديگه؟ »
او راست مي‌گفت چون محال است راست نگويد ( يك سوفسطايی ِ ناشناس )



و در اين بن‌بست پر كژ-و-كوژ سرما چه‌كسي باور مي‌دا‌شت دزدها اضافه‌كاري هم بكنند؟

چندشب پيش دزد محترم‌اي دوتا خانه پايين‌تر از كلبه خرابه ما را ظاهراً كمي غلغلك داده است و از جواهرات حاج خانوم را آره ديگر...بقيه‌‌یِ آن بسته به تخيل خودتان. اوج و فرود و هيجان ماجرا به درد يك حمام قديمي مي‌خورد كه خوب صدایِ راويان اخبار را در آن echo بدهد.

حالا بنده هم مي‌فرمايم:
زن جماعت اصولاً احتياط-سَرخود تشريف دارند...درست مثل اين آنتن ‌سرخودهایِ تله‌ويزيون...وگرنه اي‌بسا مردي آن‌طور كه رسول اكرم ( اعظم : advanced version) مي‌فرمايند: از دامن گل‌-گل‌اي‌اش به معراج نمي‌رفت...فقط اي كاش مولوي آن بيت معروف را نمي‌سرود تا بنده هي از طريق آن بيت ياد معراج و زن و دزد نيافتم...

آورده‌اند دزدان را بر دو قسم باشند:
از نوع كاه‌دان و نيز نوع فله‌اي...و يك نمونه كم‌ياب آن هم هكرهایِ پيش‌رفته‌اي مثل خودم باشند كه تنها تخصص‌شان وَر رفتن با front page است و بس...وگرنه در عالم IT دو تا شوت پيدا شوند هردوتاشان هم خود او هستند...با اين‌حال «اَحْوَط آن است كه» زن‌جماعت به نزديك‌ترين چيز ممكن‌اي كه مي‌تواند بيانديشد هم‌آن به معراج بردن مرد...و يا به گونه‌اي گاييدن دهن او باشد...پس لطفاً كلون درب‌هایِ خود را بسته و به پناه‌گاه برويد... و از دزد كم‌ياب‌اي مثل بنده جداً پرهيز بنماييد...
چه‌طور-اش را ديگر به قول «رضا مارمولك» بايد گفت: ماست‌ات را بخور، نپُرس....

در پايان اين مقال آن بيت معروف را هم زينت كلام خويش خواهم نمود.

بيت:
نيش ِعقرب نه از ره كين‌ است.................اقتضایِ طبيعت‌اش اين است
.
.
.
نامربوط يا همان پارتي بازیِ قديم :