بي تو              

Thursday, May 3, 2007

چشم دل باز كه جان بيني

آقایِ ماني-ب لطفاً‌ نگاه‌اي دقيق‌تر هم به پشت سر عكس بياندازيد...كه چه‌طور نقوش اسليمي(اسلامي) را اين بي‌مروت‌ها با پاک‌كن فتوشاپ پاكيده‌اند...دليل‌اش را حتماً مي‌دانيد؟...اگر كمي از آن دانش فخيم semiotic هميشه‌گي‌تان بهره‌مند باشيد، شک ندارم مانند هميشه به پاسخ حيرت‌انگيزي مي‌رسيد...درضمن به‌گمانم «انگشت سبابه» صحيح‌است...چون قرار است اين انگشت «سبب» چيزي را نشان دهد.
.
.
.
نگاه‌اي جسورانه و البته بسيار خنديدني به پديده‌یِ جيغ بنفش
.
.
.
هربار كه به حامد مي‌گم: طنز تو غوغا مي‌كنه...فكر مي‌كنه سر‌به‌سر-اش مي‌ذارم...خودتون قضاوت كنيد... طنّازي از اين غريزي‌تر و روان‌تر ديده‌يد؟
.
.
.
با عنوان اين يادداشت اگرچه به‌شدت مشكل دارم...اما نمي‌تونم خوندن اين يادداشتُ‌ توصيه نكنم...بسيار دل‌پذر و خواندني‌ست.
.
.
.
هربار كه به اين تصوير خيره مي‌شوم از خود مي‌پرسم آن سرهنگ با انگشت سبابه‌اش مي‌خواهد سوراخ سينه‌یِ «ال‌چه» را گشادتر كند؟
.
.
.
كسي به ما بگويد چه‌را نسل پنجم انقدر زود جا زد؟...
.
.
.
به همين دلايل است كه ياسمينا رضا را دوست دارم.
.
.
.
ببين اين خانوم پرستاره به من چي مي‌گه:

ــ اخوي ، اين بوق بوق كه مي‌شنفي صدایِ دلنگ دلنگ زنگ دوچرخ‌یِ پُست‌چي نيست‌ها؟ داره مي‌گه: مشترك مورد نظر در دست‌رس نمي‌باشد...اگه گفتيد چه‌را چون دست‌گاه هم فهميده ديگه قلب‌اي واسه ساهاب عاشق‌اش نمونده...

حالا جون من، شوما بگيد...كدوم‌مون cartoonist به‌تري هستيم...اوشون يا من تحريف‌گر كه صد پله از آقایِ فرانک ميلر بدتر-ام؟
.
.
.
اين‌هم ويژه‌نامه‌یِ من برایِ مبارزه با بدحجابي...باشد كه رستگار شوم:

شعر چادر از ايرج ميرزا

نگاهي به اشعار ايرج ميرزا شاعر طنز پرداز يا هزال منحرف


زندگي و انديشه دكتر فاطمه سياح‏

تاريخ‌چه حجاب در اسلام

مسأله «مسأله حجاب»

انجمن‌های زنان

وقتي زن راهبه تبديل به مستراح مي‌شود.

وقتي زنان در زمان راي‌ريزي محرم‌اند...بايد هم در زمان «تحديد» هسته‌اي نامحرم باشند.

واقعاً‌ حقوق بازنشسته‌گي كفاف هم نمي‌دهد.

خاصيت اسموزي