Dj Tiesto
نميدانم چهقدر با Dj Tiesto حال ميكنيد...اگر او را نميشناسيد هماين يك قطعه برایِ شنيدن آن كافيست تا مانند من در خلسهیِ loop آن فرو برويد...
And when it hurts for me
I never felt so empty
Then the rain has its way
Falling
Falling
Those summer mornings
You kissed me out of my next dream
Then without warning
It goes away
And then it goes
And then it goes
And then it...goes
Search to find you somewhere
As winds began to sway
Got in my car and just
driving
driving
Those summer mornings
I danced inside your warm embrace
You hear me calling
And now you're gone
.
.
.
ويولونزن رویِ بام
يک طلوع فجر...تصاويري از بام خانههایِ سادهیِ روستايي...تصويري ميچرخد و رویِ مرد
ويولونزن رویِ باماي مکث ميکند که در نهايت تبحر و بسيار زيبا مينوازد...
تصوير قطع ميخورد به مرد شيرفروش و قهرمان فيلم که حالا نوبت اوست تا شرح زندهگی ِ خود را چنين بيآغازد:
قهرمان داستان رو به تصوير و در حال بار زدن دبههایِ شير بر گاریِ خود:
يه ويولونزن رویِ بام...به نظر عجيب مياد نه؟...ولي اينجا تو دهکدهیِ کوچيک ما...ميشه گفت که وضع هرکدوممون مث يه ويولونزن رویِ بامه...يعني هميشه سعي ميکنيم تعادل خودمونُ حفظ کنيم و آهنگ قشنگي رو بزنيم...اين کار آسوني نيست...ممکنه بپرسين اگه کاري که ميکنين خطرناکه پس چهرا اون بالا موندهين؟...خب ما مجبوريم...برایِ اينکه دهکدهیِ ياناتهوکا سالهاست که خونهیِ ماست...حتماً ميپرسين چهطور تعادلمونُ حفظ ميکنيم؟....ميتونم خيلي ساده جوابتون رو بدم...با اعتقاداتمون...
و موسيقي با قطعهایِ پيدرپي ميان تصاويري از کتاب آسماني و آيين و مناسک دين يهود اين تعادل را با غرور به رخ تماشاگر ميکشد...
بهنظرتان ما که داعيهیِ مسلماني داريم...کدام فيلماي با چنين آغاز درخشاناي از اعتقادات خود ساختهايم؟...الباقی ِفيلم که ديگر پيشکش...
.
.
ويولونزن رویِ بام
يک طلوع فجر...تصاويري از بام خانههایِ سادهیِ روستايي...تصويري ميچرخد و رویِ مرد
ويولونزن رویِ باماي مکث ميکند که در نهايت تبحر و بسيار زيبا مينوازد...
تصوير قطع ميخورد به مرد شيرفروش و قهرمان فيلم که حالا نوبت اوست تا شرح زندهگی ِ خود را چنين بيآغازد:
قهرمان داستان رو به تصوير و در حال بار زدن دبههایِ شير بر گاریِ خود:
يه ويولونزن رویِ بام...به نظر عجيب مياد نه؟...ولي اينجا تو دهکدهیِ کوچيک ما...ميشه گفت که وضع هرکدوممون مث يه ويولونزن رویِ بامه...يعني هميشه سعي ميکنيم تعادل خودمونُ حفظ کنيم و آهنگ قشنگي رو بزنيم...اين کار آسوني نيست...ممکنه بپرسين اگه کاري که ميکنين خطرناکه پس چهرا اون بالا موندهين؟...خب ما مجبوريم...برایِ اينکه دهکدهیِ ياناتهوکا سالهاست که خونهیِ ماست...حتماً ميپرسين چهطور تعادلمونُ حفظ ميکنيم؟....ميتونم خيلي ساده جوابتون رو بدم...با اعتقاداتمون...
و موسيقي با قطعهایِ پيدرپي ميان تصاويري از کتاب آسماني و آيين و مناسک دين يهود اين تعادل را با غرور به رخ تماشاگر ميکشد...
بهنظرتان ما که داعيهیِ مسلماني داريم...کدام فيلماي با چنين آغاز درخشاناي از اعتقادات خود ساختهايم؟...الباقی ِفيلم که ديگر پيشکش...