تنها صداست كه...
اگر مانند من خاطرهتان و يا حرفهتان با راديو گره خورده باشد...اين يادداشت بسيار خواندني را فراموش نميکنيد...ارزش وقت گذاشتن و خواندن دارد...يک تاريخچه از راديو در بيخ گوشهايم نفوذ ميکند...
ولي افسوس که باز يادي از تنظيمکنندههاي راديو نميخوانيم...
آيا کسي خاطرش نيست که چه منتاي بر سر راديو بود وقتي محمود دولتآبادي دن آرام را برايمان تنظيم ميکرد؟...
کسانيکه با مفهوم ميکروفون در راديو آشنايي دارند بهخوبي ميفهمند چهقدر در آوردن P.O.V با ميکروفون مشکل است...و تمام اين دکوپاژ صدا و ميزانسنهاي صوتي ، کار نويسنده و تنظيمکننده متن راديويي است...هنوز شيريني و رنج نوشتن نمايش راديويي را زير زبانام حس ميکنم...
هنوز يادم نميرود که در نيمههاي شب وقتي رضا معيني خلاصهء قصهء شب را بازميگفت چهقدر تپش قلب داشتم...
با اينحال خواندن اين يادداشت را سخت توصيه ميکنم.
ولي افسوس که باز يادي از تنظيمکنندههاي راديو نميخوانيم...
آيا کسي خاطرش نيست که چه منتاي بر سر راديو بود وقتي محمود دولتآبادي دن آرام را برايمان تنظيم ميکرد؟...
کسانيکه با مفهوم ميکروفون در راديو آشنايي دارند بهخوبي ميفهمند چهقدر در آوردن P.O.V با ميکروفون مشکل است...و تمام اين دکوپاژ صدا و ميزانسنهاي صوتي ، کار نويسنده و تنظيمکننده متن راديويي است...هنوز شيريني و رنج نوشتن نمايش راديويي را زير زبانام حس ميکنم...
هنوز يادم نميرود که در نيمههاي شب وقتي رضا معيني خلاصهء قصهء شب را بازميگفت چهقدر تپش قلب داشتم...
با اينحال خواندن اين يادداشت را سخت توصيه ميکنم.