بي تو              

Friday, August 10, 2007

چند قدم به خداحافظي تابستان

براي نگار

1
به جاي پرنده پوسيدم...
نشستم
لغت- لغت از سمت اشارهء سبابه‌ء چرکين‌ام
دهان خشک خويش به خون امضاء زدم.

2
به حال باد دلم سوخت
که پژواک دوردست «آخ قلبم» را
ميان خَسَک‌هاي بيابان رها کرد.

3
به جاي غم برادري
که به تاريخ 1367
در انزواي حروف...
به احترام سکوت‌اي عبوس
به کنج‌اي خزيد

4
به اعتبار «هيش ، چيزي نگو»
خودم را ميان حروف
گنجاندم.

5
به جاي زبان برهنه، افسوس را
ــ به طعم گس چاي مامان ــ
سر کشيدم.

6
به قار و قور شب‌هاي بي‌عسس...
به نفخ معده‌ء کودک به پستان خشک چسبيده...
به التماس‌هاي سُرنادهان بي‌واژه...
به بوسه‌ء دو خط آهن در انتهاي راه...
به تصوير گنگ کودکي ترسيده...
همه همه...
به قابي پوسيده...
چسبيده

7
به حرمت اين دستان خسته‌ام
که براي خداحافظ-‌اي
در آسمان سربي
معلق مانده بود
به حضرت‌ات گفتم: مرو


مرداد 86