صراحت آقاي گلستان
* بعد از انتشار «نوشتن با دوربین» (گفت و گوی پرویز جاهد با ابراهیم گلستان) «نگاه نو» ویژهنامهای برای این كتاب درآورد كه در آن چند یادداشت و از جمله یادداشت شما كه به نظرم شیواترین و جذابترینشان بود، چاپ شده بود...
خود آقای گلستان هم همین نظر دارند. تندترین آن یادداشتها مال من بود. تند بود اما راست بود.
* نظرتان در مورد كتاب جاهد چه بود؟
كتاب خیلی خوبی است. صراحتی كه این آدم [ابراهیم گلستان] دارد... صراحت است دیگر. من شخصاً با لحن كتاب موافق نبودم. خودم آدم صریحی هستم اما تحقیركننده و بیادب نیستم. تو این كتاب یك مقداری تحقیر بود كه من دوستش ندارم. جاهایی از صراحت گذشته بود و تبدیل به كلماتی شده بود كه من دوست ندارم. اشكالش به نظرم فقط این بود، وگرنه تمام عقایدی كه ابراز شده راست است و واقعیت دارد. شاید اگر با لحن نرمتری گفته میشد آنقدر آدمها را آزرده خاطر نمیكرد، هرچند كه آن آدم [ابراهیم گلستان] آن قدر نرم نیست. اصلا نرمی را بلد نیست. بلد نیست دیگر.
* هر كسی یك جوری است. شما نمیتوانید از دولت آبادی انتظار داشته باشید آدم نرمی باشد. نباید قیاس كرد.
باید پذیرفت كه این آدم این جوری است. به نظرم صراحتی كه توی این كتاب بود باعث شد پرفروش ترین كتاب سال 84 بشود. من توی گالریام با خیلی از جوانانی كه این كتاب را خوانده بودند صحبت كردم. فهمیدم چرا این قدر سوكسه پیدا كرده. مهم ترین دلیلش، صراحتی بود كه متاسفانه در این 22 سال دارد كمتر میشود و جایش را میدهد به احتیاط كاری و محافظهكاری و ادبهای پرتزویر و ریا. دیدند آدمی آمده و راحت حرفش را زده و از كسی هم نترسیده. هرچی دلش خواسته گفته و چاپ شده. من خودم تعجب میكنم چرا چاپ شده. به هر حال من فكرمیكنم دلیل واقعیاش جسارتی بوده كه در جامعهی ما كمبودش احساس میشود؛ یعنی: «حالا كه من نمیتوانم حرف بزنم، دمش گرم كه او گفته». او[ابراهیم گلستان]عقاید كاملا متفاوتی دارد. آدم جالبی است. به تمام مسایل اشراف دارد. درباره هر چیزی میتواند راحت حرف بزند. مزخرف هم نمیگوید. فكر كنم حق به حقدار رسیده.
خود آقای گلستان هم همین نظر دارند. تندترین آن یادداشتها مال من بود. تند بود اما راست بود.
* نظرتان در مورد كتاب جاهد چه بود؟
كتاب خیلی خوبی است. صراحتی كه این آدم [ابراهیم گلستان] دارد... صراحت است دیگر. من شخصاً با لحن كتاب موافق نبودم. خودم آدم صریحی هستم اما تحقیركننده و بیادب نیستم. تو این كتاب یك مقداری تحقیر بود كه من دوستش ندارم. جاهایی از صراحت گذشته بود و تبدیل به كلماتی شده بود كه من دوست ندارم. اشكالش به نظرم فقط این بود، وگرنه تمام عقایدی كه ابراز شده راست است و واقعیت دارد. شاید اگر با لحن نرمتری گفته میشد آنقدر آدمها را آزرده خاطر نمیكرد، هرچند كه آن آدم [ابراهیم گلستان] آن قدر نرم نیست. اصلا نرمی را بلد نیست. بلد نیست دیگر.
* هر كسی یك جوری است. شما نمیتوانید از دولت آبادی انتظار داشته باشید آدم نرمی باشد. نباید قیاس كرد.
باید پذیرفت كه این آدم این جوری است. به نظرم صراحتی كه توی این كتاب بود باعث شد پرفروش ترین كتاب سال 84 بشود. من توی گالریام با خیلی از جوانانی كه این كتاب را خوانده بودند صحبت كردم. فهمیدم چرا این قدر سوكسه پیدا كرده. مهم ترین دلیلش، صراحتی بود كه متاسفانه در این 22 سال دارد كمتر میشود و جایش را میدهد به احتیاط كاری و محافظهكاری و ادبهای پرتزویر و ریا. دیدند آدمی آمده و راحت حرفش را زده و از كسی هم نترسیده. هرچی دلش خواسته گفته و چاپ شده. من خودم تعجب میكنم چرا چاپ شده. به هر حال من فكرمیكنم دلیل واقعیاش جسارتی بوده كه در جامعهی ما كمبودش احساس میشود؛ یعنی: «حالا كه من نمیتوانم حرف بزنم، دمش گرم كه او گفته». او[ابراهیم گلستان]عقاید كاملا متفاوتی دارد. آدم جالبی است. به تمام مسایل اشراف دارد. درباره هر چیزی میتواند راحت حرف بزند. مزخرف هم نمیگوید. فكر كنم حق به حقدار رسیده.
.
.
.