بي تو              

Wednesday, December 19, 2007

فلش به فلش

شاید به خاطر این قرصا باشه که همه چند وقته در هر ساعت از روز که موفق به زیارت بنده می‌شن می‌گن: معلومه که تازه از خواب پا شدی؟...حالا که فک می‌کنم ، حدس می‌زنم تصویر کله‌ی گنده‌ی یه صورت محو که از چهره‌ش فقط دو تا گونه‌ی برآمده معلومه...شاید از همین پف زیر چشام باشه...بعد چند ساعت کلافه‌گی تازه‌ یه چیز به‌تر و اعصاب خوردکن‌تر به مخ‌ام چسبیده که: چرخه‌ی زیست به نظرم ترکیب قشنگیه...خب باشه...مال خودش قشنگه...از همه‌ی اینا بدتر اون‌جاس که هی به خودم می‌گم: گفت که...حالا کی گفت؟...چی گفت؟...جدی جدی کلافه می‌شم...
راستی چه‌را آدما حتا تو گفتن بدبختیاشون به هم دیگه پز می‌دن...دی‌شب یکی به من گفت: داش علی، یه کم از اون مشکلاتتُ بده به ما...یعنی برو کنار باد بیاد...
.
.
.
یکی از نویسنده‌هایی كه دیوونه‌شون‌ام اسمش هس لوئیجی پیه‌راندللو...چارخط نوشته‌ی بالا رو اگه خوب خونده باشی متوجه می‌شی دیوونه‌گی‌های جفت‌مون عین هم‌ان...خدا...می‌بینی چه‌طور واسه خودم نون قاضی می‌كنم؟