سیلاسلفامیردو
یه رازی خدمتتون عرض کنم، بیشتر پستهای وبلاگیم بر اساس یه نامای که تو ذهن دارم نوشته میشه...یعنی اون اسم بعد نوشتن بلافاصله پیدا میشه...
داشتم به عنوان «بازگشت پیروزمندانه» فکر میکردم...این پارچه نوشتههای حجاج...بعد یاد یه حرف رفیقی افتادم که آخر کر کر خنده بود...از یه بنده خدایی میگفت که آره طرف همچین جدی گرفته که فکر می کنه تو ناف ادبیاته...تو دلم گفتم آره از دور و بریهاش معلومه...اول حواری کسی دیگه بشو...تا سیستم اجازه یارگیری بهات بده...حیف که بازی مسخرهایه وگرنه آپسین بالا میزدم...تو همین هاگیر واگیر جنگ نفس لوامه و اماره و رو پل رفتن نفس لوامه بودم که شیطان رجیم زنگ زد...چه نشستهای که یه موضوع تاپ واسه وبلاگات جور شد...چی شد چی نشد...آره مخلص کلوم ( مُخلص نخون دهاتی) اینکه به سه عنوان آلبومهای آخر امینم دقت کردم دیدم این بابا عجب موجود شیکاریه (منظور شاکی)...خدا وکیلی حرف نداره...ببین چه عناوینی داره:
Encore / 2004 (دعوت مجدد به روی صحنه)
Curtain Call - The Hits / 2005 (فراخوان پرده...یعنی دوباره بپر پشت پرده)
Eminem Presents: The Re-Up / 2006 (امینم تقدیم میکند)
متوجه ارتباط اینها با هم شدید؟...حالا از این رفت و بازگشتهای بازیگوشانه میخوام یه شخصیت طراحی کنم...کسیکه دنبال ترمیم گذشتهی کاریشه...یهطورهایی میخواد خودشُ بازیافت کنه...چهطور؟...با فسناله...آره...ما میریم که بریم...خدافظ و اینها...اما یه چند وقت قراره دوباره به روی صحنه خودشُ با یه موشمردهبازی برگردونه...دعوت مجدد به رویصحنه برای نواختن آن قطعهی مشهور...اون قطعه رو دوباره بزن، پلیز...همه هم هلهله و شور و وجد که همه اجیر شدهگان بازارگرمکن هستن...های و هوی و اینها که مرغ سحر مرغ سحر...استاد هم با احترام به مستمعین و حضار در مجلس دم میگیره و دوباره تر میزنه...اینبار یه آنتراکت لازمه...پس میگه پرده، دوباره تو گوشام زنگ میزنه...این رفت قطعاً با یه تژدید قوا همراهه...نیروهای حافظ صلح همهگی ناظر کم و کیف ماجرا...که بلخره پرده کنار میره و استاذُ میبینیم که يه چوب پشمک دستش گرفته و چن نفرُ عنتر و منتر خودش کرده و همنوازی سازهای زنگزده راه انداخته...
استاذ تقذیم میکنذ.
یه حالت گوگولای ماجرا که من خیلی دوسش دارم اینه که شخصیت ماجرا ، از یه رفتن معنوی میگه...ولی جماعت خوب مطلبُ نمیگیرن...کجا با این عجله؟...میموندی حالا؟...بمون یه چایی دیگه...خلاصه، الکی الکی استاذ واسه اینکه کم نیاره صحنه رو میبوسه و میره...اما مطمئن باشید که این خروج از حاکمیت نیست و عنقریب ترکیب سهنقطهاش را شاهد خواهیم بود.
داشتم به عنوان «بازگشت پیروزمندانه» فکر میکردم...این پارچه نوشتههای حجاج...بعد یاد یه حرف رفیقی افتادم که آخر کر کر خنده بود...از یه بنده خدایی میگفت که آره طرف همچین جدی گرفته که فکر می کنه تو ناف ادبیاته...تو دلم گفتم آره از دور و بریهاش معلومه...اول حواری کسی دیگه بشو...تا سیستم اجازه یارگیری بهات بده...حیف که بازی مسخرهایه وگرنه آپسین بالا میزدم...تو همین هاگیر واگیر جنگ نفس لوامه و اماره و رو پل رفتن نفس لوامه بودم که شیطان رجیم زنگ زد...چه نشستهای که یه موضوع تاپ واسه وبلاگات جور شد...چی شد چی نشد...آره مخلص کلوم ( مُخلص نخون دهاتی) اینکه به سه عنوان آلبومهای آخر امینم دقت کردم دیدم این بابا عجب موجود شیکاریه (منظور شاکی)...خدا وکیلی حرف نداره...ببین چه عناوینی داره:
Encore / 2004 (دعوت مجدد به روی صحنه)
Curtain Call - The Hits / 2005 (فراخوان پرده...یعنی دوباره بپر پشت پرده)
Eminem Presents: The Re-Up / 2006 (امینم تقدیم میکند)
متوجه ارتباط اینها با هم شدید؟...حالا از این رفت و بازگشتهای بازیگوشانه میخوام یه شخصیت طراحی کنم...کسیکه دنبال ترمیم گذشتهی کاریشه...یهطورهایی میخواد خودشُ بازیافت کنه...چهطور؟...با فسناله...آره...ما میریم که بریم...خدافظ و اینها...اما یه چند وقت قراره دوباره به روی صحنه خودشُ با یه موشمردهبازی برگردونه...دعوت مجدد به رویصحنه برای نواختن آن قطعهی مشهور...اون قطعه رو دوباره بزن، پلیز...همه هم هلهله و شور و وجد که همه اجیر شدهگان بازارگرمکن هستن...های و هوی و اینها که مرغ سحر مرغ سحر...استاد هم با احترام به مستمعین و حضار در مجلس دم میگیره و دوباره تر میزنه...اینبار یه آنتراکت لازمه...پس میگه پرده، دوباره تو گوشام زنگ میزنه...این رفت قطعاً با یه تژدید قوا همراهه...نیروهای حافظ صلح همهگی ناظر کم و کیف ماجرا...که بلخره پرده کنار میره و استاذُ میبینیم که يه چوب پشمک دستش گرفته و چن نفرُ عنتر و منتر خودش کرده و همنوازی سازهای زنگزده راه انداخته...
استاذ تقذیم میکنذ.
یه حالت گوگولای ماجرا که من خیلی دوسش دارم اینه که شخصیت ماجرا ، از یه رفتن معنوی میگه...ولی جماعت خوب مطلبُ نمیگیرن...کجا با این عجله؟...میموندی حالا؟...بمون یه چایی دیگه...خلاصه، الکی الکی استاذ واسه اینکه کم نیاره صحنه رو میبوسه و میره...اما مطمئن باشید که این خروج از حاکمیت نیست و عنقریب ترکیب سهنقطهاش را شاهد خواهیم بود.