Academia
همه تقریبا متوجه شدهاند وبلاگ من مکان آدمهای بسیار باهوش است و به قول دوستی سکوت و خواندن آدمهای باهوش همیشه حضور خود را با اندیشیدن بر کلمات من به اثبات میرسانند و همانطور که در گوشهی سمت راست وبلاگ میبینید جملهی درخشان نه چندان ناآشنایی از هانری لانگفلو شاعر مشهور امریکاییست که باید بشناسیدش...همانطور که او گفتهاست...یک گفتوگوی ساده با یک آدم باهوش از ده سال مطالعهی محض کتاب ارزشمندتر و بهتر است...و لابد میدانید که آدمهای باهوش برای بیان حرفهاشان زور نمیزنند...آنان در زندهگی سالهای سال درسکوت زجر میکشند تا کشف کنند پس کمترین انرژی را برای بیان آنها صرف میکنند. آدمهای باهوش نیاز دارند که فهمیده شوند...و آدمهای باهوش به تعداد سالها مطالعه بر جزییات زندهگی کلمه خلق کردهاند که دستور زبان خودشان را دارند...بعید میدانم کسی با خطکشیهای مرسوم بتواند نگاه حاتمی را بر تاریخ مبارزات در سریال عظیم هزاردستان در یک جمله خلاصه کند...بعید میدانم کسی بتواند رضا خوشنویس(تیرانداز) را بتواند در دستهی خوبها جای بدهد...بعید میدانم کسی زیرکی خان مظفر و قدرت بلامنازع آن مرد همیشه بر روی بالکن و مشرف به همهرا که باد به غبغب داشت را تحسین نکرده باشد..بعید میدانم کسی بتواند ابوالفتح صحاف که دستورهای کمیتهی مجازات را به مزدورشان رضا خوشنویس الکلی همیشه بدمست صادر میكرد که از قضای روزگار طبع خوشنوشتن داشت و گلوله را خوش مینشاند بر سینهی شکار...بعيد میدانم كسی آن ابوالفتح را وقتی دستور میدهد کودک مانع اجرای دستور را بزند دوست داشته باشد...علی حاتمی از آنجمله آدمهای باهوشای بود که نکتهی انحرافی فهم او در دیالوگهای متمایل به سولیلوگ او نهفته است...آدم باهوشی چون ابراهیم گلستان است که فیلمای چون ستارخان را که به اجماع بد دیدهاند فیلمای درخشان مییابد و اعتبارش را در سکانس اسب بیسوار ستارخان مییابد...آدمهای باهوش را همه نمیفهمند...بعید میدانم کسیکه از اشعار مطنطن و خوشفهم شاملو لذت میبرد از پیچش قلم مهگرفتهی سهراب سپهری بفهمد و لذت ببرد و جز بازی با لغات چیزی دیگر بیابد...امیدوارم اگر خوانندهی این وبلاگ هستید باهوش هم باشید...