بي تو              

Saturday, April 26, 2008

سخن صحاف


همین‌طور که با دوستی سخن می‌گویم مدام یاد سعید باستانی می‌افتم و جزم می‌گیرد که ‌ U.S.A چه‌ش بود که بشود "ینگه دنیا" که خودش نسخه عنتر منتر Yankee است.
.
.
.
چند روز پیش از اتفاق روزگار فیلم ستارخان را دیدم...نسخه بدی بود...اما می‌ارزید...خیلی می‌ارزد...از علی حاتمی دیدن می‌ارزد...اشک بر چشمان می‌نشاند این مرد...چه نگاه بی‌رحم‌ای به تاریخ دارد...به همان ضرب سیلی محکم‌ای که بر اسب بی‌سوار ستار خان می‌زند...چه زیبا دوره‌ی تاریخ یپرم خان را دوباره سر بر جوال رفقا می‌نشاند...چه زیبا دل‌خور است ستار خان بر بام مسجد روضه‌خوانان شور گرفته با فضیحت‌گویی علیه مشروطه‌چیان...یادم آمد آن سقاخانه هزاردستان و ابوالفتح صحاف را که چه‌سان کودکی را به حکم تیر انداختن به دشمن خلق از سر راه بر باید داشت و باز به یادم می‌آورد مرحوم جلال مقدم را که در تنهایی "سخن" صحافی می‌کرد و چه جناسی می‌بست با سخن خانلرخان و سخن در جوف حبس مانده در فیلم دندان مار...و رضا تفنگ‌چی که هم خوب تیر می‌انداخت و هم خوش می‌نوشت...تف بر ذات نقد ایرانی که هنوز هم به‌به‌اش می‌گویند انگار برای از دل به در آوردن‌است و احمقان تنها به دیالوگ‌های موسیقایی او دل خوش دارند...راز این‌همه ارتباط در واژه‌گان و هر نگاه بازی‌گرش را کسی انگشت گذاشته است؟
.
.
.
Gianna Nannini / Amandoti
.
.
.