ایران 22
از نوستالژیهای هر روز من گذشتن از کنار آن دویست و شش سیاهایست که یک خرس کوچک جلویاش آویزان است و همیشه هم یکجور به دیوار تکیه داده است.یکجور حجرالاسود من شده است این ماشین. سر-ام را به شیشهاش میچسبانم و تو دوزیاش را میبینم. گاهی لبانام را به شیشهاش میچسبانم. چه بوی خوبی. خیابانای که از آن میگذرم، نوستالژی من است. مخصوصاً دیدن آن فتوکپی-پرینت نبش کوچه...
شمارهی مرکز مطالعات بهانهی خوبی نیست برای سخن گفتن با خانم دکتر علیآبادی:
....
شمارهی مرکز مطالعات بهانهی خوبی نیست برای سخن گفتن با خانم دکتر علیآبادی:
....
از خانم دکتر نشانی یک آلزایمری را بپرسید ، حتماً دقیق و کامل میشناسد. از او بپرسید چهچیزهای غریبای یادش هست و چهچیزهای عادی را اصلا یادش نیست.
از او بپرسید چه شد بنی اسدی دیگر نیامد؟ حتماً یادی هم از من میکند. از او بپرسید فلانی نظرش راجع به دکتر فرقانی چیست. حتماً میگوید: هاه خود خود مرتیکهاش است.
تو را هر روز بو میکشم. باور نداری؟ به آن خرسای که بالای سر آویختهای خیره شو. او خوب مرا میشناسد.