ماله و اغفال خاله
از من میپرسی یک نفر را جا انداختی. میگویم: کی؟ میگویی: کمال تبریزی. آیا او هم جزو مذهبیهاست؟ میگویم: تبریزی فقط یک کاسب است. اما از او شارلاتانتر رسول صدرعاملیست. از همه اینها بدتر علیرضا داوود نژاد است. میگویم: ابلهی مانند فرجالله سلحشور را به همه اینها ترجیح میدهم تا مثلاً اسهالطلبانی چون بهروز افخمی الدنگ با آن مجلهی خزعبلاش مثلاً. میگویم: خاتمیچیها باز گویا در پی pee pee هستند(؟)
یکی میگوید: همین اخلاق توست که تو را وحشتناک میکند و معلوم نیست به کجا وصلی.
بگذار خاطرت را راحت کنم. دوست من همان نویسندهی عزیز روزنامهست که وقتی به سفارت دعوت میشود با اهالی آنجا دمی به پیمانه میزند و تخماش هم نیست و نگراناش هستم بابت حرامزادههای دوست.
دوست من همان کسیست که در مهمانیها و gathering-ها دست از جام خویش برنمیدارد و در تحلیل محلل روح جمع آمدهاست و به همکاران مطبوعاتی خویش میخندد که عمیق جملات قصار « ی.خ. » شدهاند.
دوست من همان عزیزیست که میگوید: 25 پاوند آنا باتلر را به هفتصد هزار تومان رییس پفیوزم ترجیح میدهم.
بله من وحشتناکام که میگویم: برای هرگونه مالهکشی ابتدا باید دیوارهای ناسور را تراشید.
یکی میگوید: همین اخلاق توست که تو را وحشتناک میکند و معلوم نیست به کجا وصلی.
بگذار خاطرت را راحت کنم. دوست من همان نویسندهی عزیز روزنامهست که وقتی به سفارت دعوت میشود با اهالی آنجا دمی به پیمانه میزند و تخماش هم نیست و نگراناش هستم بابت حرامزادههای دوست.
دوست من همان کسیست که در مهمانیها و gathering-ها دست از جام خویش برنمیدارد و در تحلیل محلل روح جمع آمدهاست و به همکاران مطبوعاتی خویش میخندد که عمیق جملات قصار « ی.خ. » شدهاند.
دوست من همان عزیزیست که میگوید: 25 پاوند آنا باتلر را به هفتصد هزار تومان رییس پفیوزم ترجیح میدهم.
بله من وحشتناکام که میگویم: برای هرگونه مالهکشی ابتدا باید دیوارهای ناسور را تراشید.