شیشه و ماهوت
1
باران که میخراشد بام را.
وه چه نامای میپیچد به دور هوهوی باد.
2
قاب کژ مینشیند.
به زانو با پهنهی دست ضربتای زدی
و سهقاب پخش ایوان شد.
3
السلام دادی و نگار جامه را
به زنگار اندودی.
4
حاکم پارهی رمضان شدی و
خبر نداری از شمشادهایی که
شاهدان قدسی بازندهگان دیراشباند
اینشبها
5
سهپلشک آوردی و من بز اخفش
از خویش
راندم.
باران که میخراشد بام را.
وه چه نامای میپیچد به دور هوهوی باد.
2
قاب کژ مینشیند.
به زانو با پهنهی دست ضربتای زدی
و سهقاب پخش ایوان شد.
3
السلام دادی و نگار جامه را
به زنگار اندودی.
4
حاکم پارهی رمضان شدی و
خبر نداری از شمشادهایی که
شاهدان قدسی بازندهگان دیراشباند
اینشبها
5
سهپلشک آوردی و من بز اخفش
از خویش
راندم.