بي تو              

Sunday, September 14, 2008

قطعیت تعلیقی

گفت:

باید به تو بگویم هر وقت به خان‌گاه خویش پناه می‌برم فقط میوز روح‌ام را به سمت لایتنهایی راه می‌برد. و تو به‌تر از من می‌دانی این همان موسیقی غریبی‌ست که هربار با به بستر می‌رویم گوشش‌ می‌گیریم. پیش از آن‌که دست‌ات را از روی شانه‌هایم بگذرانی و با خامه‌ی موهای نرم زیر بغل‌ات هاشوری به گوشه‌ی گردن‌ام بندازی و چراغ را خاموش کنی. پیش از آن‌که آخرین پک علف را بزنیم. پیش از آن‌که حضرت دوست در معلقات جای‌جای پنجه‌های روی تن‌مان را بشمارد. و من آرام پوست شانه‌هایت را تنفس کنم. باز برای‌مان می‌خواند.

Sings for absolution
.
.
.
مدتی بود که با دوستی راجع به ترجمه کتابی‌که تازه از سلین درآمده بحث می کردیم. من از او می‌پرسیدم این معرکه آیا منظورش همان دسته گینیول است؟ که اسم خاص گروه گینیول دلقک را حضرت سحابی به اسم کلی دلقک برگردانده است. گفت: گمان ندارم. هیچ‌کدام به ترجمه مهربان هم‌سر اعتماد نداشتیم. تا این که فرصتی ام‌شب دست داد و بعد مدت‌ها با قلی خیاط گفت‌گویی صمیمانه درگرفتانداندم. لابه‌لای گفت‌گو از معرکه پرسیدم. مرا ارجاع داد به مطلبی‌که پیش‌ترها راجع به سلین نوشته بود:

این رمان برای اولین بار در سال ۱۹۴۹ چاپ شد. در زبان فرانسه به جنگ می‌گویند «guerre». اسم اصلی كتاب «casse-pipe» است، یعنی چپق‌‌ـ شكن، یا چپق‌شكنی. در اصطلاح عامیانه‌ی فرانسوی، برای یک تازه مرده، نمی‌گویند فلانی عمرش را داد به شما، می‌گویند فلانی چپقش را شكست، یا، چپق فلانی شكست. سربازان عازم جبهه‌های نبرد در جنگ جهانی اول، خونین‌ترین جنگ در تاریخ فرانسه، نمی‌گفتند به جنگ می‌رویم، می‌گفتند می‌رویم به چپق‌شكنی، یعنی به یك مرگ مسلم، به كشتارگاه. سلین که یكی از زنده بازگشته‌گان این جنگ است، حکایت گروهی سرباز را تعریف می‌کند که راه خود را در دل شب گم کرده و برای نجات خویش از محاصره‌ی دشمن، دنبال کلمه‌ی عبوری می‌گردند که از یادها رفته است و کسی به خاطر نمی‌آورد. این رمان کوتاه، ناتمام، به نظر من عمداً و قصداً ناتمام، با زبانی چنان تازه، غیرمترقبه، مملو از عبارات و اصطلاحات آرگوتیک ویژه‌ی دنیای ارتش و سربازی نوشته شده است که باور بفرمائید بین ده فرانسوی فرانسه زبان، کلاس دیده و دانشگاه رفته، نه نفر قادر نخواهند بود بدون شناخت قبلی با سبک و زبان سلین و کمک‌گیری از لغت‌نامه‌های مخصوص، آن را خوانده و دریابند.

قلی از من پرسید:

یک سوال : آیا عبارت «معرکه» می‌تواند به نوعی با مرگ و یا خطر مرگ همراه باشد یا نه ؟
من: نه به نظرم
قلی: پس ترجمه باد هواست
من: بيش‌تر توصيف زيبايي دارد


با این تفاصیل به نظر می‌رسد خانم مترجم که گویا در رشته زبان فرانسه هم تحصیل کرده‌اند لقمه‌‌ی درشت‌تر از حلقوم فضلای عرب برداشته است.
.
.
.
راستی چه‌را سحابی از مقدمه‌ی دسته‌ی دلقک‌ها خیلی زده ‌است؟