G-...-B
مردم در قهرمانپروری همیشه دنبال حقالزحمه خود هستند.
قهرمانی را که معمولاً بسته به حجم آبهایی که به او بستهاند ، رشید و دلاور کردهاند آنها حاضرند به طرفهالعینای بیآب کنند.
خلاصه حواسات را خوب جمع کن. جنرهیتور شتابدهندهات ممکناست یکروز همینطور الکی الکی از کار بیفتد. آنوقت هیچ معلوم نیست ثابت شود هر قهرمانی ضدقهرمان هم در دل خود دارد.
از ما گفته اند:
هر چیزی افسانهاست مگر خلافاش ثابت شود.
.
.
.
ببخشید آقا فاکنر ساختن آنهمه روایت پیچیده «در رو به قبله میشوم» (as I lay dying) باید خیلی سخت بوده باشد؟
ـــ نه اتفاقاً من همینطور که زغال توی کوره میریختم یک فصل هم روی کاغذ مینوشتم. مثل آب خوردن بود.
.
.
.
ساختن فضای دراماتیک شاید سخت بوده است؟
نه. من این کتاب را یک ماهه نوشتم. هر فصلاش را طی دو تا سه ساعت و در ساعاتی نوشتم که یک روز کاری خیلی سخت را از حیث نوشتن حداقل دو یادداشت سیاسی سخت چند هزار کلمهای، پشتسر گذاشته بودم.
قهرمانی را که معمولاً بسته به حجم آبهایی که به او بستهاند ، رشید و دلاور کردهاند آنها حاضرند به طرفهالعینای بیآب کنند.
خلاصه حواسات را خوب جمع کن. جنرهیتور شتابدهندهات ممکناست یکروز همینطور الکی الکی از کار بیفتد. آنوقت هیچ معلوم نیست ثابت شود هر قهرمانی ضدقهرمان هم در دل خود دارد.
از ما گفته اند:
هر چیزی افسانهاست مگر خلافاش ثابت شود.
.
.
.
ببخشید آقا فاکنر ساختن آنهمه روایت پیچیده «در رو به قبله میشوم» (as I lay dying) باید خیلی سخت بوده باشد؟
ـــ نه اتفاقاً من همینطور که زغال توی کوره میریختم یک فصل هم روی کاغذ مینوشتم. مثل آب خوردن بود.
.
.
.
ساختن فضای دراماتیک شاید سخت بوده است؟
نه. من این کتاب را یک ماهه نوشتم. هر فصلاش را طی دو تا سه ساعت و در ساعاتی نوشتم که یک روز کاری خیلی سخت را از حیث نوشتن حداقل دو یادداشت سیاسی سخت چند هزار کلمهای، پشتسر گذاشته بودم.