بي تو              

Tuesday, November 25, 2008

کمی پاسخ‌تر به یک پاسخ

دوست من

من هفت را نمی‌خواندم و مشترک‌اش هم نبودم و ادبیات داستانی ایران و درکل در فضای فکری-فرهنگی کشورم هم شنای قورباغه نمی‌روم چه‌راکه هنوز معتقدم فضای فرهنگی کشورمان در حد یک شوخی کثیف ‌است و کثیف بودن‌اش هم به مناسبات احمقانه و گاه رذیلانه‌ی پشت آن مربوط است...مثلاً خانم میترا الیاتی به اعتبار یک کتاب که اصلاً هم نمی‌دانم چه گل سرسبدی شده‌است حالا شده تئوریسین و کارشناس آسیب‌شناسی جوایز ادبی و هرجا یک حالت گل‌آب‌پاش به خود می‌گیرد و انگشت اشاره به شست‌اش را دسته‌ی جمجمه‌ی متفکرش می‌کند و فتوا صادر می‌کنند...و آن وجه عکس‌های دوست خوب‌مان عباس کوثری در هفت که بیش‌تر شبیه عکس‌های «سامسون و دلیله» و استوره‌های سامی ، صاحب ِگفت‌گو را به تصویر در می‌آورد ، جز خنده‌های تلخ برای‌ام ارمغان‌ای دیگر نداشت...
دوست من ، دیگر علاقه‌ای به صریح نوشتن ندارم و همین روش نوشتن‌ام را کسی متوجه بشود چه منظور داشته‌ام بس‌ام است...
صریح بنویسی می‌گویندت: یک‌جای طرف سوخته...با walker بنویسی می‌گویندت: یک‌جای طرف متصل است و تعداد مفاصل‌ات را تخمین می‌زنند...همین‌ام که هستم...و اگر از سیاق قلم‌ام تصور کرده‌ای که از سر دفاع وارد شده‌ام و از ته انکار خروج کرده‌ام باز هم خیالی‌ نی‌ست...فقط دوست من باید در یادداشت توضیح می‌دادم که زهر زبان آقای طالبی‌نژاد از چه بود...نه، من هم با تخصصی بودن دکوراسیون و چه‌وچه‌وچه موافق‌ام اما گردش‌ها اگر درست می‌بود و در جشن‌واره‌ی مطبوعات همین مجله‌ی آش‌پزی کذا و کذا با همان معادلات default حکومت رتبه‌ نمی‌گرفت و حمایت‌های بی‌دریغ نمی‌شدند و همین معماری‌های میلیاردی مجلات گلاسه‌ و سوپرمن‌ای معیار کیفیت نمی‌شدند و اگر فلان آخوندی‌که به اعتبار داشتن فلان نشریه‌ی لجن‌پراکن جایزه نمی‌برد ، مطمئن باش می‌گفتم: حق داریم به تازیانه‌ روشن‌فکری را هم بکوبیم که خود صد راه روشن‌اندیشی است...اما انصاف بده، راه‌ای که «چل‌چراغ» چُلمن‌ها و چـــِل‌زَن‌ها می‌روند کجا و «هفت» کجا؟...همان ترجمه‌های پرونده‌هایی چون پازوللینی و برگمان بس ما را، که آقای قاضی حتی بلد نی‌ست تلفظ(یا همان تلفذ)کند و می‌خواند : barga-maan و آنتونیونی را کامل روی زبان تنک‌اش نمی‌گردد و می‌گوید : آنتونی و در ترادف اتهام‌زنی‌ها ، این‌ها را مظاهر فساد برمی‌شمارد ، من هم مانند آقای طالبی‌نژاد ترجیح می‌دهم بنویسم:
معادلات ابلهانه‌ی این اخته‌گری پیچیده‌تر از این‌هاست...دوست من کاش فاصله‌ی کانوی لنزت را با عمق بالاتر ببندی...همیشه wide بستن خوش‌منظره نخواهد بود...ورنه من که گفته‌ام فاصله‌ی روی‌دادی‌ام با فرهنگ نزدیک ‌است به بهانه‌ی کاری ، ولی فاصله‌ی جغرافیایی‌ام را برای مشاهده‌ی این دکوپاژ ، دور بسته‌ام و خوش ندارم بیش‌از این به‌بوی خوش ریاحین آلوده شوم...مخلص شما.