بي تو              

Saturday, November 22, 2008

welcome back

راستش وقتی فهمیدم روزنامه فرهنگ آشتی دست رضا رشید‌پور است، زیاد دل خوشی نداشتم...و این‌که یکی از دوستان‌ام می‌خواست به آن روز‌نامه کوچ کنند، ته دل‌ام ملچ و ملوچ‌ای داشتم...خب دوستانی رفتند و دوستانی هم نرفتند...ولی حالا که فرهنگ آشتی را می‌بینم یاد روزنامه خدابیامرز هم‌میهن می‌افتم...چه‌قدر خوب است یک روزنامه دست‌به‌سینه در خدمت فرهنگ باشد...

هنوز وقت نکرده‌ام خوب بررسی‌ش کنم و البته برای داوری خیلی زود است و امیدوارم آینده‌ی درخشان‌ای داشته باشد...پیش‌بینی من از چل‌چراغ که از همان روزهای نخست‌اش زیاد بعید از آب درنیامد...طوری‌که حالا صدای خود خواننده‌گان‌اش هم در آمده ‌است...امیدوارم سرنوشت فرهنگ آشتی به آینده‌ی مطبوعات دیگر ما کشیده نشود و آن‌قدر شعور داشته باشد که وقتی هم گل کرد مانند شهروند امروز بهانه‌های گل درشت دست مجنونان ممیز ندهد...

به تمام این هم‌کاران مطبوعاتی می‌نویسم: خسته نباشید.
.
.
.
نمایش‌نامه‌ای از سارا کین که پیش‌تر با واسطه از او نوشته‌ام...