درفش شميداني
وقتي به نسيم گفتم: بر اثر يك اشتباه كاملاً لپي ، شورتام به همراه سجادهي مادرم شسته شد و رنگ سجاده مادرم را به خود گرفت ، گفت: بينداز جلويات و بر آن نماز بگذار...
من اما فكر بهتري دارم:
من وضو با تپش پنجرهها دارم را فعلاً بيخيال ميشوم و شورتام را پرچم عرفان ايراني ميكنم...باور كن كلي معنا دارد...
عرفان ايراني دقيقاً در مينياتورش متجليست...قبلهاش دقيقاً زلف يار است...اما خدا نكند يار چند درجه از سمت كعبه منحرف شود...اگر درفش كاوه پوست گاو ننه مردهاي بود كه فريدون را از شيرش پروريد...من درفش خويش شورتاي ميكنم كه با سجادهي مادرم آميخته است...
خلاصه عارف نامي ايراني، هم زلف يار* را ميخواهد هم خدا را...
ببخشيد اگر خودبهخود زلف يار (با ستاره) replace با خر شد...
من اما فكر بهتري دارم:
من وضو با تپش پنجرهها دارم را فعلاً بيخيال ميشوم و شورتام را پرچم عرفان ايراني ميكنم...باور كن كلي معنا دارد...
عرفان ايراني دقيقاً در مينياتورش متجليست...قبلهاش دقيقاً زلف يار است...اما خدا نكند يار چند درجه از سمت كعبه منحرف شود...اگر درفش كاوه پوست گاو ننه مردهاي بود كه فريدون را از شيرش پروريد...من درفش خويش شورتاي ميكنم كه با سجادهي مادرم آميخته است...
خلاصه عارف نامي ايراني، هم زلف يار* را ميخواهد هم خدا را...
ببخشيد اگر خودبهخود زلف يار (با ستاره) replace با خر شد...