* عبور از بحران
** اين مطلب براي برادر حسين شريعتمداري نيست...مختص خسوخاشاكهاست...استفادهي آن در روزنامههاي ارزشي حرام ميباشد...
از من ميپرسند چهرا در تجمعات شركت نميكني؟...به وضوح ميگويم: اين حركت مردمي را از اساس قبول ندارم...اعتقادي ندارم براي چيزي كه ابدا در بهوجود آمدن آن سهماي نداشتهام ذرهاي هزينه بدهم...اساساً اين حركت مردمي را بدون مطالبات ميدانم و هزينههاي آنرا به شدت عوامانه و در سطح نازل ميدانم و حاضر نيستم آش كشك خالهم بشود...
به دوستهايام بارها از سابقهي خودم از دوران سربازي گفتهام...جاييكه من سرباز بودم و قرار بود سرمان را ، كه ظاهراً بيخاصيتترين عضو هم همينجاست ، ببازيم... جاييكه من سرباز بودم يكي از حساسترين مكانهاي نظامي كشور بود...در آنجا هم تخلفات قانوني چشمگير بود...اما ميديدم مطالباتاي وجود ندارد و فقط گلايه هست و گلايه...همه فقط غرغر ميكردند...همه بدون آنكه بدانند در پي چه هستند فقط به فرمانده فحش ميدادند...اما من در آنجا از همين عاليترين مقام به «نظارت بازرسي» شكايت بردم و اگرچه شكايت من هيچ نتيجهاي نداشت اما از راهكار قانوني نوشتهشدهي خودم استفاده كردم ، بدون آنكه آزار و اذيتاي هم بشوم (تنها بابت شكايت از مقام عالي آنجا توبيخ شفاهي شدم) چون دستام از بابت قانون پر بود عليهام كاري نتوانستند بكنند...و مطمئن باشيد اگر تعداد شاكيان بيشتر ميشد نتيجه هم ميگرفتم...ولي خب خايهها هميشه پس كلهها بودهاست و فقط ادعايمان كون خر را پاره ميكند...اما در عوض زمانيكه در جايگاه خودم بودم هيچ باجاي نه به سرباز و نه درجهدارش ميدادم و تنها شعارم اين بود: مايي كه از تخلف فرمانده گلايه داريم و حتي حاضر نيستيم بابتاش به مراجع بالاتر از او شكايت قانوني ببريم و از تنها امكان قانوني خود استفاده كنيم...بايد هم فقط بنشينيم غرغر بكنيم...اينها بهكنار...تازه خودمان كه گلايه بر تخلفات قانوني مقام بالا و اصلاً خود سيستم داريم حاضر به رعايت همين تتمهي قانون هم نيستيم...كه خب بله نتيجه، معلوم و مشهود بود...بارها به خايهمالي و زيرآبزني و نفاق متهم شدم...گرچه تمام اين اتهامات متوجه همين همخدمتيهاي گرامي بنده بود نه من...حالا هم حاضر نيستم قاطي موج سبزي بشوم كه از اساس هپروتي است و نميداند بابت چي فحش ميدهد...فقط يك كلمه به نام آزادي ياد گرفته كه هي بلغور ميكند...يكبار به «راي مرا پس بده» گلايه دارد...فردا روز مشت محكماش را در سكوتاش خفه ميكند و هيس هيس راه مياندازد...بله...متأسفانه تا نخواهيم بفهميم مشكل بزرگ ملت گرامي نداشتن شعور شهروندي است همين هپروتيبازيها هم ادامه خواهد داشت...در ثاني اصولاً خود «نفاق» را در اين تشبث به روحيهي جمع ميبينم...منكه ذرهاي آن رهبر دوزاري جنبش سبز را قبول ندارم چهرا بايد زير بيرقاش سينهي پس گرفتن رايام را بزنم؟...من نه تنها گلايهاي از نتيجه ندارم هيچ، خوشحال هم هستم كه از اتهام دوستان ِدوست ِدوست ِخودم نيز روسفيد بيرون آمديم كه ميگفتند كروبي آمده تا راي موسويچيها را بشكند...خب الحمدلله راي كروبي و رضايي را هم حاضريم دودستي تقديم آنها كنيم...
من به نوبه خودم هيچ شكايتي بر تقلب ندارم...وقتي ميبينم قرار است در دل جماعتي متقلب سينه بزنم و شعار سر بدهم كه خودش بايكوت رسانهاي ميكند...عملاً خودي و غيرخودي بازي در ميآورد...رهبرش نامهي مشترك با يكي ديگر مينويسد و خطكشي بازي راه مياندازد...
تازه چسناله هم دارند كه تلهوزيون دست احمدينژاد است...خب به سلامتي بيبيسي هم كه با حضور جغلههاي موسويچي كه ديگر در يد قدرت آنهاست...ديگر گلايه از چه دارند نميدانم...فقط نفرماييد كه توهم ميبافم كه خندهام ميگيرد...چون هيچكس به اندازهي بنده اين شبكهها را مانيتور نميكند...اتحاد ، زماني معنا دارد كه هدف مشترك باشد و اصلاً معلوم باشد در پي چه كوفتي هستيم...فقط از اين ناراحتام كه نميدانم فردا روز چهكسي قرار است جواب اين خونها را بدهد!...همين شما كه براي نداها گريههاي مكارانه سر ميدهيد؟...بهجاي آنكه به دنبال شهادت و مفاهيم كسخلانهي مذهبي براي رسيدن به خواستهتان باشيد...و ته ِتهاش هولوگرام «يك يا حسين تا ميرحسين» را بهمفهوم همان وحدت متقلبانهتان يعني «الله اكبر» تحجرانه خويش بزنيد...بهتر است پيش از هرگونه مزايده و مناقصه در تاريكي، همين فردا بنشينيد سر ميز طويل تعامل و تفاهم و آرامش رويايي خويش و از ضيافت پيروزي كيفور بشويد...بدانيد كه بنده به عنوان يك راي ناچيز هيچ خواستهاي از شمايان ندارم و حسابام را از شما سوا كردهام...ما را به خير شما هيچ حاجت نيست...شر-اش هم براي خودتان...انشاءالله هاشمي بزرگه همهي شمايان را زير عباي گل و گشادش خواهد گرفت و به سرمنزل مقصود خواهد رساند...انشاءالله...
خاطرتان جمع اين اختيار از خودم را هنوز دارم كه بر فجايع انساني اشك بريزم و تفاي نثار «جمهوري جور» كنم...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* عنوانيست كه شيخ اكبر هاشمي بهرماني به خاطرات خود داده است...
** انشاءالله چارسال ديگر وعدهي ما ستاد نوكران واقعي اصلاحات در كنار برادر حسين شريعتمداري و مسيح مهاجري و مسعود دهنمكي و عبدالحسين الله كرم و ... و برادر عزيزمان سيد علمدار ميرخليل گورباچوف...ببخشيد...ميرحسين موسوي
از من ميپرسند چهرا در تجمعات شركت نميكني؟...به وضوح ميگويم: اين حركت مردمي را از اساس قبول ندارم...اعتقادي ندارم براي چيزي كه ابدا در بهوجود آمدن آن سهماي نداشتهام ذرهاي هزينه بدهم...اساساً اين حركت مردمي را بدون مطالبات ميدانم و هزينههاي آنرا به شدت عوامانه و در سطح نازل ميدانم و حاضر نيستم آش كشك خالهم بشود...
به دوستهايام بارها از سابقهي خودم از دوران سربازي گفتهام...جاييكه من سرباز بودم و قرار بود سرمان را ، كه ظاهراً بيخاصيتترين عضو هم همينجاست ، ببازيم... جاييكه من سرباز بودم يكي از حساسترين مكانهاي نظامي كشور بود...در آنجا هم تخلفات قانوني چشمگير بود...اما ميديدم مطالباتاي وجود ندارد و فقط گلايه هست و گلايه...همه فقط غرغر ميكردند...همه بدون آنكه بدانند در پي چه هستند فقط به فرمانده فحش ميدادند...اما من در آنجا از همين عاليترين مقام به «نظارت بازرسي» شكايت بردم و اگرچه شكايت من هيچ نتيجهاي نداشت اما از راهكار قانوني نوشتهشدهي خودم استفاده كردم ، بدون آنكه آزار و اذيتاي هم بشوم (تنها بابت شكايت از مقام عالي آنجا توبيخ شفاهي شدم) چون دستام از بابت قانون پر بود عليهام كاري نتوانستند بكنند...و مطمئن باشيد اگر تعداد شاكيان بيشتر ميشد نتيجه هم ميگرفتم...ولي خب خايهها هميشه پس كلهها بودهاست و فقط ادعايمان كون خر را پاره ميكند...اما در عوض زمانيكه در جايگاه خودم بودم هيچ باجاي نه به سرباز و نه درجهدارش ميدادم و تنها شعارم اين بود: مايي كه از تخلف فرمانده گلايه داريم و حتي حاضر نيستيم بابتاش به مراجع بالاتر از او شكايت قانوني ببريم و از تنها امكان قانوني خود استفاده كنيم...بايد هم فقط بنشينيم غرغر بكنيم...اينها بهكنار...تازه خودمان كه گلايه بر تخلفات قانوني مقام بالا و اصلاً خود سيستم داريم حاضر به رعايت همين تتمهي قانون هم نيستيم...كه خب بله نتيجه، معلوم و مشهود بود...بارها به خايهمالي و زيرآبزني و نفاق متهم شدم...گرچه تمام اين اتهامات متوجه همين همخدمتيهاي گرامي بنده بود نه من...حالا هم حاضر نيستم قاطي موج سبزي بشوم كه از اساس هپروتي است و نميداند بابت چي فحش ميدهد...فقط يك كلمه به نام آزادي ياد گرفته كه هي بلغور ميكند...يكبار به «راي مرا پس بده» گلايه دارد...فردا روز مشت محكماش را در سكوتاش خفه ميكند و هيس هيس راه مياندازد...بله...متأسفانه تا نخواهيم بفهميم مشكل بزرگ ملت گرامي نداشتن شعور شهروندي است همين هپروتيبازيها هم ادامه خواهد داشت...در ثاني اصولاً خود «نفاق» را در اين تشبث به روحيهي جمع ميبينم...منكه ذرهاي آن رهبر دوزاري جنبش سبز را قبول ندارم چهرا بايد زير بيرقاش سينهي پس گرفتن رايام را بزنم؟...من نه تنها گلايهاي از نتيجه ندارم هيچ، خوشحال هم هستم كه از اتهام دوستان ِدوست ِدوست ِخودم نيز روسفيد بيرون آمديم كه ميگفتند كروبي آمده تا راي موسويچيها را بشكند...خب الحمدلله راي كروبي و رضايي را هم حاضريم دودستي تقديم آنها كنيم...
من به نوبه خودم هيچ شكايتي بر تقلب ندارم...وقتي ميبينم قرار است در دل جماعتي متقلب سينه بزنم و شعار سر بدهم كه خودش بايكوت رسانهاي ميكند...عملاً خودي و غيرخودي بازي در ميآورد...رهبرش نامهي مشترك با يكي ديگر مينويسد و خطكشي بازي راه مياندازد...
تازه چسناله هم دارند كه تلهوزيون دست احمدينژاد است...خب به سلامتي بيبيسي هم كه با حضور جغلههاي موسويچي كه ديگر در يد قدرت آنهاست...ديگر گلايه از چه دارند نميدانم...فقط نفرماييد كه توهم ميبافم كه خندهام ميگيرد...چون هيچكس به اندازهي بنده اين شبكهها را مانيتور نميكند...اتحاد ، زماني معنا دارد كه هدف مشترك باشد و اصلاً معلوم باشد در پي چه كوفتي هستيم...فقط از اين ناراحتام كه نميدانم فردا روز چهكسي قرار است جواب اين خونها را بدهد!...همين شما كه براي نداها گريههاي مكارانه سر ميدهيد؟...بهجاي آنكه به دنبال شهادت و مفاهيم كسخلانهي مذهبي براي رسيدن به خواستهتان باشيد...و ته ِتهاش هولوگرام «يك يا حسين تا ميرحسين» را بهمفهوم همان وحدت متقلبانهتان يعني «الله اكبر» تحجرانه خويش بزنيد...بهتر است پيش از هرگونه مزايده و مناقصه در تاريكي، همين فردا بنشينيد سر ميز طويل تعامل و تفاهم و آرامش رويايي خويش و از ضيافت پيروزي كيفور بشويد...بدانيد كه بنده به عنوان يك راي ناچيز هيچ خواستهاي از شمايان ندارم و حسابام را از شما سوا كردهام...ما را به خير شما هيچ حاجت نيست...شر-اش هم براي خودتان...انشاءالله هاشمي بزرگه همهي شمايان را زير عباي گل و گشادش خواهد گرفت و به سرمنزل مقصود خواهد رساند...انشاءالله...
خاطرتان جمع اين اختيار از خودم را هنوز دارم كه بر فجايع انساني اشك بريزم و تفاي نثار «جمهوري جور» كنم...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* عنوانيست كه شيخ اكبر هاشمي بهرماني به خاطرات خود داده است...
** انشاءالله چارسال ديگر وعدهي ما ستاد نوكران واقعي اصلاحات در كنار برادر حسين شريعتمداري و مسيح مهاجري و مسعود دهنمكي و عبدالحسين الله كرم و ... و برادر عزيزمان سيد علمدار ميرخليل گورباچوف...ببخشيد...ميرحسين موسوي
.
.
.
من خيلي از خداداد عزيزي كه تقريباً منفور همه شده است خوشام ميآيد...تيتري به نقل از او ديدم كه خيلي به دلام چسبيد...خواستم تيتر نوشتهام را آن بكنم كه ديدم بيخيال ، ميگذارم به اختيار خوانندهگان:
قول ميدهم تيم ايران را با قراداد 5ا ساله به جام جهاني 2024 ببرم...
.
.
من خيلي از خداداد عزيزي كه تقريباً منفور همه شده است خوشام ميآيد...تيتري به نقل از او ديدم كه خيلي به دلام چسبيد...خواستم تيتر نوشتهام را آن بكنم كه ديدم بيخيال ، ميگذارم به اختيار خوانندهگان:
قول ميدهم تيم ايران را با قراداد 5ا ساله به جام جهاني 2024 ببرم...