بي تو              

Thursday, August 6, 2009

طاعون

آن‌گاه پی بردم که، دست کم ، من در سراسر این سال‌های دراز ، طاعون‌زده بوده‌ام و با وجود این با همه‌ی صمیمیت‌ام گمان می‌کردم که بر ضد طاعون می‌جنگم . دانستم که به‌طور غیر مستقیم مرگ هزاران انسان را تائید کرده‌ام و با تصویب اعمال و اصولی که ناگزیر این مرگ‌ها را به دنبال دارند ، حتی سبب این مرگ‌ها شده‌ام . دیگران از این وضع ناراحت به نظر نمی‌آمدند و یا لااقل هرگز به اختیار خود درباره‌ی آن حرف نمی‌زدند . من گلوی‌ام فشرده می‌شد . من با آن‌ها بودم و با این‌همه تنها بودم . وقتی که نگرانی‌های‌م را تشریح می‌کردم ، آن‌ها می‌گفتند که باید به آن‌چه در خطر است اندیشید و اغلب دلائل مؤثری ارائه می‌دادند تا آن‌چه را نمی‌توانستم ببلعم به خورد من بدهند . اما من جواب می‌دادم که طاعون‌زده‌گان بزرگ ، آن‌ها که ردای سرخ می‌پوشیدند...آن‌ها هم در این مورد دلائل عالی دارند و اگر من دلائل جبری و ضروریات‌ای را که طاعون‌زده‌گان کوچک با استدعا و و التماس مطرح می‌کنند بپذیرم نمی‌توان دلائل طاعونیان بزرگ را رد کنم. به من جواب می‌دادند که به‌ترین راه حق دادن به سرخ ردایان این است که اجاره‌ی محکوم ساختن را منحصراً در اختیار آنها بگذاریم. اما من با خود می‌گفتم که اگر انسان یک‌بار تسلیم شود دیگر دلیلی ندارد که متوقف شود . تاریخ دلیل کافی به من داده است ، این روزگار مال کسی است که بیش‌تر بکشد . همه‌ی آن‌ها دست‌خوش حرص آدم‌کشی هستند و نمی‌توانند طور دیگری رفتار کنند .