دوستداشتنيها
شايد عادت بدي باشد ولي توي زندهگيم دوست داشتني كم دارم...اما آنهارا هم كه دارم از ته دل دارم...تنها سرمايهي من همين دوستداشتنيها هستند...
هيچكس به اندازهي من شايد « سعدي » را دوست نداشته باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد آن چشمان عاشق مغموم و هميشه مست « سارا پاكارد » را تا لحظهي مرگ ويران نكرده باشد...هيچكس به اندازهي من شايد آنقدر با آن فيلم زار نزده باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد « نيش » حضرت جورج روي هيل را ديوانهوار دوست نداشته باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد خواب و خوراكاش « ياساجيرو ازو» هميشه نازنين نبوده نباشد...
هيچكس به اندازهي من شايد با كلمات « شريعتي » نگريسته باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد با داستانهاي « چخوف نازنين » بيتاب نشده باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد براي ديدن يكبار « صادق هدايت » آنقدر پركنده نباشد...
هيچكس به اندازهي من شايد با شنيدن آواز« نوشآفرين » اينطور پرپر نشود و اصلاً شايد از ته دل بخندد...
هيچكس به اندازهي من شايد مانند پرندهي كاميكازه با ديدن تصوير « سوفيا لورن » خودش را به ديوار استتيك نكوبيده باشد...
شايد عادت بدي باشد...اما دوست داشتنيهاي من همينقدر كماند و همينقدر ديوانهسار...
هيچكس به اندازهي من شايد « سعدي » را دوست نداشته باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد آن چشمان عاشق مغموم و هميشه مست « سارا پاكارد » را تا لحظهي مرگ ويران نكرده باشد...هيچكس به اندازهي من شايد آنقدر با آن فيلم زار نزده باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد « نيش » حضرت جورج روي هيل را ديوانهوار دوست نداشته باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد خواب و خوراكاش « ياساجيرو ازو» هميشه نازنين نبوده نباشد...
هيچكس به اندازهي من شايد با كلمات « شريعتي » نگريسته باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد با داستانهاي « چخوف نازنين » بيتاب نشده باشد...
هيچكس به اندازهي من شايد براي ديدن يكبار « صادق هدايت » آنقدر پركنده نباشد...
هيچكس به اندازهي من شايد با شنيدن آواز« نوشآفرين » اينطور پرپر نشود و اصلاً شايد از ته دل بخندد...
هيچكس به اندازهي من شايد مانند پرندهي كاميكازه با ديدن تصوير « سوفيا لورن » خودش را به ديوار استتيك نكوبيده باشد...
شايد عادت بدي باشد...اما دوست داشتنيهاي من همينقدر كماند و همينقدر ديوانهسار...