گفتگو با الیور
نه من مار هستم و نه از پونه بدم ميآيد...اما مطمئنام در ميان اينهمه فيلمساز طاقت شارلاتان و الدنگاي چون اوليور استون را هيچگاه نخواهم داشت...از وقتي جي.اف.كي اين مردك را ديدم ، متوجه شدم او آدمبشو نيست و به قول گلشيري با او دست خداحافظي دادم و فيلم متوسط اغراقآميز U-TURN را هم به لقاياش بخشيدم...ميناي عزيز يكي از مصاحبههاي اين مردك را لطف كرده است و ترجمه كرده است...
کاسترو همانطور بود که انتظار داشتید؟
استون: پیش فرضی از کاسترو نداشتم و خودم را هم به عنوان کارشناس مسایل سیاسی معرفی نکردم. تصویری که از کاسترو در اذهان مردم به وجود آمده این است که انسان بدی است و همه این تصورات از ملاقات نیکسون و کاسترو ناشی می شود که نیکسون او را یک کمونیست ضد آمریکایی معرفی کرد. و حرف نیکسون به بدبینی مردم نسبت به کاسترو دامن زد. به خاطر سوظنی که به آمریکا داشت برای اینکه از اشغال خاک شوروی به دست نیروهای آمریکایی جلوگیری کند برای حمایت از شوروی به آنجا رفت.
خشونت ها و درگیری هایی که در کوباست کمتر نشان داده شده است. سعی کردم در فیلم دوم کمی بیشتر به این مسائل بپردازم برای اینکه به آمریکایی ها آن چیزی را که اتفاق می افتد نشان دهم.
کاسترو در محدوده خودش منحصر به فرد است و برای همین او را ستایش می کنم چون یک مبارز است.
در فیلم کاسترو نشان می دهد که به تو اعتماد دارد و به خاطر ضبط تصاویر جنگ و خدمتی که برای ویتنام کردید، احترام زیادی برایتان قائل است از این حرفش شگفت زده نشدید؟
استون: نه، چون فهمیدن علت اینکه چرا با من اینطور رفتار می کند برایم لازم بود. فکر می کردم چون آدم بی تکبری هستم اینقدر محترمانه با من رفتار می کند. علت اصلی احترام گذاشتن او به من به دلیل حضورم در جنگ بود. کاسترو سالهای سال جنگ غیر نظامی می کرد و معتقد است که این حقیقت جنگ است که ما به عنوان دو تا انسانی که در جنگ بوده اند می توانیم راجع بهش صحبت کنیم. گذاشتم هدف و فکرش را درباره اینکه چرا چنین حرفی زد بگوید.
آیا نتایج پژوهش " کلی " در انگلستان را دنبال می کنید؟ نطرتان راجع به سیاست های انگلیس در این برهه زمانی چیست؟ آن را چطور می بینید؟
استون: آنچه که همیشه و در تمام مسائل برای من جالب بوده این است که انگلیس خیلی هوشیارتر و آگاهانه تر از آمریکا عمل می کند. انگلیسیها افراد با سواد و تحصیل کرده ای هستند بر عکس آمریکاییها که تنها راهنمایشان رسانه های بصری اند. اینطور به نظر می رسد که مردم انگلیس اصلا وابسته به رسانه ها نیستند. حرف ها و افکار مردم کنترل شده است و به نظر من یک هماهنگی شگفت انگیزاست.
اگر 30 ساعت، وقت داشتید که با جرج.دبلیو. بوش صحبت کنید، سعی می کردید بیشتر درباره چه مسایلی با هم حرف بزنید؟
استون: واقعیت این است که فکر نمی کنم امکان 30 ساعت صحبت کردن با بوش وجود داشته باشد. به نظرم از دوربین وحشت دارد. مستندی راجع به بوش دیدم که خانم جوانی آن را ساخته بود و تمام مدت بوش مشغول شوخی کردن و دست انداختن عوامل بود. او هیچ وقت با کسی رودر رو نمیشود و هرگز به چشم های شما نگاه نمی کند. تنها تکه کلامش این است : " هی! چطوری؟ " زبان محاوره ای که آمریکایی ها دارند. هیچ دیالوگ و احساسی در فیلم نیست. بر خلاف کاسترو خیلی آدم سطحی به نظر می رسد. کاسترو با شما حرف می زند. او یک انسان واقعی است. تصور من از بوش یک آدم آهنیه.
کاسترو همانطور بود که انتظار داشتید؟
استون: پیش فرضی از کاسترو نداشتم و خودم را هم به عنوان کارشناس مسایل سیاسی معرفی نکردم. تصویری که از کاسترو در اذهان مردم به وجود آمده این است که انسان بدی است و همه این تصورات از ملاقات نیکسون و کاسترو ناشی می شود که نیکسون او را یک کمونیست ضد آمریکایی معرفی کرد. و حرف نیکسون به بدبینی مردم نسبت به کاسترو دامن زد. به خاطر سوظنی که به آمریکا داشت برای اینکه از اشغال خاک شوروی به دست نیروهای آمریکایی جلوگیری کند برای حمایت از شوروی به آنجا رفت.
خشونت ها و درگیری هایی که در کوباست کمتر نشان داده شده است. سعی کردم در فیلم دوم کمی بیشتر به این مسائل بپردازم برای اینکه به آمریکایی ها آن چیزی را که اتفاق می افتد نشان دهم.
کاسترو در محدوده خودش منحصر به فرد است و برای همین او را ستایش می کنم چون یک مبارز است.
در فیلم کاسترو نشان می دهد که به تو اعتماد دارد و به خاطر ضبط تصاویر جنگ و خدمتی که برای ویتنام کردید، احترام زیادی برایتان قائل است از این حرفش شگفت زده نشدید؟
استون: نه، چون فهمیدن علت اینکه چرا با من اینطور رفتار می کند برایم لازم بود. فکر می کردم چون آدم بی تکبری هستم اینقدر محترمانه با من رفتار می کند. علت اصلی احترام گذاشتن او به من به دلیل حضورم در جنگ بود. کاسترو سالهای سال جنگ غیر نظامی می کرد و معتقد است که این حقیقت جنگ است که ما به عنوان دو تا انسانی که در جنگ بوده اند می توانیم راجع بهش صحبت کنیم. گذاشتم هدف و فکرش را درباره اینکه چرا چنین حرفی زد بگوید.
آیا نتایج پژوهش " کلی " در انگلستان را دنبال می کنید؟ نطرتان راجع به سیاست های انگلیس در این برهه زمانی چیست؟ آن را چطور می بینید؟
استون: آنچه که همیشه و در تمام مسائل برای من جالب بوده این است که انگلیس خیلی هوشیارتر و آگاهانه تر از آمریکا عمل می کند. انگلیسیها افراد با سواد و تحصیل کرده ای هستند بر عکس آمریکاییها که تنها راهنمایشان رسانه های بصری اند. اینطور به نظر می رسد که مردم انگلیس اصلا وابسته به رسانه ها نیستند. حرف ها و افکار مردم کنترل شده است و به نظر من یک هماهنگی شگفت انگیزاست.
اگر 30 ساعت، وقت داشتید که با جرج.دبلیو. بوش صحبت کنید، سعی می کردید بیشتر درباره چه مسایلی با هم حرف بزنید؟
استون: واقعیت این است که فکر نمی کنم امکان 30 ساعت صحبت کردن با بوش وجود داشته باشد. به نظرم از دوربین وحشت دارد. مستندی راجع به بوش دیدم که خانم جوانی آن را ساخته بود و تمام مدت بوش مشغول شوخی کردن و دست انداختن عوامل بود. او هیچ وقت با کسی رودر رو نمیشود و هرگز به چشم های شما نگاه نمی کند. تنها تکه کلامش این است : " هی! چطوری؟ " زبان محاوره ای که آمریکایی ها دارند. هیچ دیالوگ و احساسی در فیلم نیست. بر خلاف کاسترو خیلی آدم سطحی به نظر می رسد. کاسترو با شما حرف می زند. او یک انسان واقعی است. تصور من از بوش یک آدم آهنیه.