بي تو              

Thursday, July 19, 2007

پاسخي به يک خطاب به پروانه

خطاب به‌ دوست ندیده‌ حضرت شنیده‌ (خروس‏خان): حتی از یک انسان مجازی هم این توقع می‏رود که‌ فرق میان نگاه‌ سانتی‏مانتال و طنز آمیز را دریابد. به‌ نظرم مطلبی که‌ نوشته‌ بودید ارتباطی با بحث بنده‌ نداشت. شما در کشکولتان سه‌ مقوله‌ طنز آمیز و نوستالوگیک و سانتی‏مانتال را با هم قاطی کرده‌اید. سانتی‏مانتال همان آهنگ (صبحت بخیر عزیزم) معین است و نوستالوگیک همان آهنگ (Self Control) از (Laura Braunigan) است و طنزآمیز همان آهنگ (شقایق نوکانتی) نامجو است که‌ بعید نیست که‌ نپسندید. در کشکولتان مریم حیدرزاده‌ و تی اس الیوت را همزمان می‏توان یافت. ولی در هر حال از شما متشکرم چون چند تا از آهنگ‏های غیر سانتی مانتال‏تان را داونلود کرده‌ام.
.
.
.
خطاب به‌ دوست تصوير ديده و صدا ناشنيده و حضرت (نمي‌دانم يعني چه؟) نشنیده‌ (صالي‌جون):
حتا از یک انسان حقيقي هم این توقع می‏رود که‌ فرق میان نگاه‌ سانتی‏مانتال با سَنتيمانتال و جفنگ‌‌انگيز را دریابد. به‌ نظرم مطلبی که‌ نوشته‌ بودید ارتباطی با لُغُزهاي بنده‌ نداشت. شما در پاسوخ‌تان سه‌ مقوله‌ء سَنتيمانتال و نوصطاطاليستيق و سانتی‌مانتال را با هم قاتی کرده‌اید. سانتی‌مانتال همان آهنگ (صبح‌ات به‌خير عزيزم) معین است كه ريشه‌اش بازمي‌گردد به مادر تمام مكاتب اَوان‌گآورد (رومَن‌تيس‌ايسم) و نوصطاطاليستيق همان آهنگ (جنبه‌داشته باش) از خانوم لورا است و جفنگ‌انگيز همان آهنگ (شقایق نوکانتی) نام‌جو است که‌ بعید است نپرستم‌اش. چون از هرچه جفنگ و ابزورد است لذت مي‌برم ، مانند پاسوخ زيباي‌تان.
در کج‌کول‌ام مریم حیدرزاده‌ (پيدا كنيد پرتقال‌فروش را) يافت مي‌نشود ولي تی اس الیوت يافت مي‌شود.
ولی در هر حال از شما متشکرم چون چند تا از آهنگ‏هاي سانتی‌مانتال‏‌ام را (بدون پرداخت عوارض) داون‌لود کرده‌ايد.

در پايان از وقتي كه به بنده داديد سپاس‌گزارم.
.
.
.
ترانه‌اي غير سانتي‌ مانتال تقديم حضورتان مي‌شود:

سياوش شمس/ برو ديگه دوس‌ات ندارم


گريه‌هاي تو برام فايده نداره
برو که ديگه تو رو شناختم‌ات
بگو به کي بگم گفتنيامُ
حالا که به حرف حسودا باختم‌ات
من توي شهر آرزوهام
واسه تو يه قصر طلايي ساخته بودم
به چه شوقي
به چه ذوقي
قلب و دين و ايمون‌امُ باخته بودم
برو ديگه دوس‌ات ندارم
اسم‌تُ نمي‌خوام بيارم
برو ديگه نمي‌خوام به يادت
چشمامُ روي هم بذارم
هر دفعه يکي در مي‌زنه
عکس تو مياد به ياد من
که مي‌اومدي با يه گل سرخ
دم‌دماي صبح سراغ من
چه بچه‌گونه نگام مي‌کردي
نگاتُ باور مي‌کردم
دوباره مي‌رفتي
من تو سکوت‌ام گلاتُ پرپر مي‌کردم
قصه‌هاي منو تو تموم‌اه اما
يه روز تو تنها مي‌شيني
حرير عشق گذشته‌‌مُ
تو آينه‌ها مي‌بيني
اما ديگه نيست اون که اشکاتُ
مي‌بوسيد و تو براش نفس بودي
اوني که براش فرش زمينُ
يه سايه‌بون با تو بس بودي
.
.
.


كي بود كه مي‌گفت روش من درست ني‌ست؟...ترس خودش يک تكانه‌ براي شعوراست...نمونه‌اش اين بازتاب است.