بي تو              

Tuesday, August 21, 2007

تغيير قبله

اين‌روزها عجيب دلم گرفته‌است...راست‌اش را بخواهيد از يأس فلسفي هم گذرانده‌ام...
حرف‌ دل‌ام را احمد زيدآبادي نازنين خيلي خوب و خوب نوشته است...خيلي خوب...از راه دور دستان‌اش را مي‌بوسم.

اما براي اين‌که بيش‌تر از اوضاع و احوال‌ام با خبر باشيد نيک بدانيد که درگير يک هندوانهء گنده هستم که شيريني‌اش بيخ گلويم را گرفته است...انشاءالله گوش شيطان کر...چشم بدخواهان کور...به اتفاق يک گروه نازنين و بسيار باسواد و بسيار دوست‌داشتني و بسيارهاي ديگر و با پيش‌بيني‌هايي که داريم...مي‌خواهيم حسابي بازار کتاب و کتاب‌خواني را بترکانيم...فکر نمي‌کنم کسي تا به حال اين‌قدر فرهنگي کار کرده باشد...گور پدر سياست و اعوان و انصارش...خلاصه، هم خوش‌حال‌ام براي اين پروژهء فرهنگي و هم غم‌گين‌ام براي اوضاع بد کشورم...به قول ما قديمي‌ها:

ننه! ايشالا خدا خودش بدادمون برسه...
.
.
.
و اما اين شما و اين هم چند خط نوشته‌ء ما:

به‌شخصه فيلم «اعمال اهريمني» ساخته اندرو لائو و آلن ماک را خيلي بيش‌تر از «نفله‌ شده»ء اسکورسيسي دوست دارم.مخصوصاً‌ آن پايان نفله شده که بايد نيروي اهريمني به سزاي اعمال‌اش برسد خيلي مسخره بود.البته اعمال اهريمني 2و3 هم ساخته شده‌ است.من که نديده‌ام...ولي فعلاً‌ همين هنگ‌کنگ‌اي‌ها را عشق است. به‌نظرم اين ايجاز زيباي فيلم‌هاي هنگ‌کنگ‌اي بيش‌تر به چيني بودن‌شان مربوط است تا اين‌که فکر کنيم متأثر از يک فرهنگ 99 ساله‌ء بريتانيايي‌ست.

The Departed



Infernal Affairs


.
.
.
حکومت مذهبي

حکومت مذهبي رژيمي است که در آن به جاي رجال سياسي ، رجال مذهبي (روحاني) مقامات سياسي و دولتي را اشغال مي‌کنند و به عبارت ديگر حکومت مذهبي يعني حکومت روحانيون بر ملت. آثار طبيعي چنين حکومتي يکي استبداد است ، زيرا روحاني خود را جانشين خدا و مجري اوامر او در زمين مي‌داند و در چنين صورتي مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند .

يک زعيم روحاني خود را به‌خودي خود زعيم مي‌داند ، به اعتبار اين‌که روحاني است و عالم دين ، نه به اعتبار رأي و نظر و تصويب جمهور مردم ؛ بنابراين يک حاکم غير مسئول است و اين مادر استبداد و ديکتاتوري فردي است و چون خود را سايه و نماينده خدا مي‌داند ، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ‌گونه ستم و تجاوزي ترديد به خود راه نمي‌دهد بل‌که رضاي خدا را در آن مي‌پندارد . گذشته از آن ، براي مخالف ، براي پيروان مذاهب ديگر ، حتي حق حيات نيز قائل نيست . آن‌ها را مغضوب خدا ، گم‌راه ، نجس و دشمن راه دين و حق مي‌شمارد و هرگونه ظلمي را نسبت به آنان عدل خدايي تلقي مي‌کند.

دکتر شريعتي - مجموعه آثار (22)

اين گفتار را بايد ضميمه‌ء نوشتار آقاي گنجي کرد که در mood سکولارشان هم ترمز بريده‌اند.
خب بايد حق داد کسي‌که ساليان سال با دباغ‌جماعت سر و کار داشته است ، اين‌طور هم با بوي عطر سکولاريسم (متبرک به سرمايه‌سالاري) چنين بي‌هوش‌ شود.

آقاي گنجي بد ني‌ست يک دوره آثار افلاتون را همين‌طور دقيق!!! بخوانيد تا از منظر افلاتوني «نفي دموکراسي» را به‌تر درک کنيد...

انتخاب موذيانه‌ء عنوان «شريعتی؛ مدافع صيغه و چندهمسری» بر پيشاني اين پريشان‌گويي‌ها هم همان روش تفسير متألهين خشک‌مغز را دارد که با اين روش مقصود خودشان را حقنه مي‌کنند.

خيلي لذت بردم به‌‌خاطر اين استفسار از پلوراليسم ليبرال.
حظ کردم.چه سنة حسنة‌اي‌ست اين بيرون کشيدن پاره‌هاي جامانده از قبل و پس و لايي گذاشتن تفسيرهاي غذاغورتکي.

يادش به‌خير آقاي گنجي! زماني چيزي هم به‌نام شأن نزول بلد بوديد.يادش به‌خير.

چه لذتي مي‌برم از اين غربال context و غني‌سازي با ويتامين‌ text اصلاح‌شده.

چه‌قدر اين‌روزها گنجي در نظر من شبيه روبس‌پيه‌ر ‌است. البته دور از جان روبس‌پيه‌ر...

بد ني‌ست دوباره براي دل خسته‌ام فيلم زيباي Andrzej Wajda را ببينم...

آقاي گنجي «منشور جمهوري‌خواهي» خيلي عالي‌ بود. خيلي.

آب تربت داورخان نبوي هم خيلي براي‌ام جذابيت يک موزهء ايران باستان را دارد...

بخوانيد و با بوي بخور اين بزرگان قلم به سوگ بنشينيد.

آقاي نبوي آن تجربه‌ء هم‌کاري با روزنامهء جام‌جم ، درست پس از توبه‌نامه‌تان ، و آن حالت آدم‌هاي passive را باور کنيم يا اين دم خروس‌تان را؟
البته آقاي نبوي زماني‌ هم که با حجةالسلام زم در مجله‌ء وزين مهر هم‌کاري داشتيد هم ما را مي‌خندانديد...دست‌تان درست.

يادش به‌خير کيومرث صابري فومني را که يک‌روز در مسير ميدان آزادي به انقلاب ناگهان قدم‌هاي خود را برعکس طي کرد...به خيال آن‌که راهي كه آمده بوده‌است را برعكس طي كند و به آزادي بازگردد...اما افسوس...افسوس...دير شده بود...طنزي كه حتا خنده بر لبان ملازمان ننشاند.

چه درد‌ناک است وقتي مي‌بيني تغيير قبله هم اين‌طور خشن صورت مي‌گيرد.
خدا اموات همه‌مان را بيامرزاد.
.
.
.